~هفته دهم~

80 10 2
                                    

در دوشنبه ؛ نمیتونستم جلوی اشکامو بگیرم و ببخشید که نامتو خراب کردم، نمیخواستم خیس اشکش کنم

هری عزیز

نمیتونم. خیلی متاسفم. میدونی چقدر برام مهمی هز، و این منو میترسونه. ما زمان زیادی نداریم، تو زمان زیادی نداری‌. کاش میتونستم هز، کاش میتونستم باهان فرار کنم، ولی نمیتونیم

درسته؟

نمیتونیم از اختلالاتمون فرار کنیم

نمیتونیم از چیزی که درونمونه فرار کنیم.

نمیخوام از دست بدمت

ولی باید بذارم بری

قبل اینکه خیلی نزدیک شی

خیلی خیلی متاسفم.

برای تو

در سه شنبه ؛ بارها بهم زنگ زدی و پیام دادی

با تیغی که روی پوستم بود

میتونستم جلوی تمایلم به جواب دادنو بگیرم

در چهارشنبه ؛ زنگ زدی و پیام دادی

ویس مسیج هات تو فضای خونم پخش میشد

در پنجشنبه ؛ بهت بوسه ی خدافظی دادم

تو خوابم.

در جمعه ؛ دیگه نه زنگ زدی نه پیام فرستادی

میدونستم از زندگیت حذفم کردی

در شنبه ؛ شروع کردم به بریدن رونام

چون بازوهام پر از زخم بودن و دیگه جایی نبود

در یکشنبه ؛ نامت به دستم رسید

ابی عزیز

وات د فاک؟

چرا اینجوری بیرونم کردی؟ نمیتونی حدس بزنی چقدر عصبانیم

بهم‌گفتی هیچوقت ترکم نمیکنی، گفتی هیچوقت قلبمو مثل الکسیس نمیشکنی

تو قول دادی ابز

به قولت عمل کن و برگرد لطفا. بهت نیاز دارم‌. هیچ کسی رو ندارم و نمیخوام تنها باشم. لطفا تنهام نذار

چی شد؟ چی باعث شد دیگه اهمیت ندی؟ پدر روانیه آدم آزارت؟

ببخشید، نباید از پدرت حرفی میزدم، ولی تو بهم گفتی میتونم هرچیزی تو نامه ها بنویسم

کاش میتونستم حذفت کنم ابی، از زندگیم بیرونت کنم

تو ویرانم کردی

هری

All the love -P💚

Disorder | CompleteWhere stories live. Discover now