Part 9🌸

3.3K 576 40
                                    

تهیونگ هیچوقت تا این حد برای یه عکسبرداری استرس نداشته بود .

تو آسانسور منتظر رسیدن به طبقه ی 13 ام بود و از شدت استرس لبشو بین دندوناش میگرفت .

این استرس ربطی به حضور جونگ کوک نداشت . خب شایدم یه کوچولو به اون ربط داشت . توی کل عمرش ده ها عکسبرداری انجام داده بود اما به نظرش این مهم ترینشون بود .

قبلا وقتی تو مدرسه ازشون امتحان میگرفتن انقدر استرس میگرفت . وقتی میخواست امتحانشو به بهترین نحو پاس کنه اینطوری میشد .

وقتی صدای رسیدن آسانسور اومد چشماشو بست و نفس عمیقی کشید . اون قرار بود کاری کنه ووگو عاشقش بشه . درضمن باید انقدر خوب میشد که جونگ کوک رو ضایع میکرد .

از آسانسور بیرون اومد . شونه هاشو عقب داد و لبخند زد . خطاب به همه بلند سلام کرد . نباید استرسش رو نشون میداد چون اون یه حرفه ای بود . بعضی از کارکنان که صداشو شنیدن با لبخند سلام دادن و بعد مشغول کارشون شدن .

نگاهی به اطراف انداخت و چشمش به سوهیون افتاد که داشت لوازم آرایشی رو منظم میکرد .

جلوتر رفت و بلند سلام داد :

" سلام نونــــا ! "

سوهیون لبخند مهربونی زد و گفت :

" سلام ته ! از دفعه قبلی که دیدمت خیلی میگذره نه ؟ "

تهیونگ مقابل آینه نشست . چشماشو چپ کرد و گفت :

" خودت میدونی هفته های مد چقدر مضخرف و خسته کنندن . "

سوهیون :

" از لباس امروزت خبر داری ؟ "

تهیونگ اخم کرد و گفت :

" فقط میدونم قراره از لباسای جرمی اسکات باشه که این یعنی یا قراره خیییلی قشنگ باشن یا قراره خیلی مضخرف باشن . "

سوهیون با دست به پیشونی تهیونگ کوبید :

" انقد اخم نکن خط میوفته رو پیشونیت ! ... راجب تیپ های جرمی اسکات خبر داری خودت . میدونی که قراره چند لباس رو امتحان کنی و با هرکدوم عکسای مختلفی بگیری . آرایشت هم قراره تند تند عوض شه پس امروز زیاد با هم سروکار داریم . باهام راه بیا حله ؟‌"

تهیونگ :

" میدونی که همیشه راه میام نونا .... لباسا خیلی زشتن ؟‌ توروخدا انکار کن "

سوهیون اشاره کرد تهیونگ چشماشو ببنده و گفت :

" لباسا خوبن تهیونگ ! ... عا راستی جونگ کوک رو دیدی ؟! "

تهیونگ :

" نه وقتی رسیدم نبودش . چرا ؟ به این زودی عصبانی شده ؟ دنبال من بود ؟‌من که سر وقت رسیدم ! اصلا دلیلی نداره از دستم عصبانی شه ! "

Cut out all the ropes | Kookv/Vkook | CompletedWhere stories live. Discover now