♓ Part 20♓

1.7K 305 120
                                    

شرط ووت : 50

ه_ نه تو اونکارو نکردی

لو_ چرا کردم .

ه_ باورم نمیشه به خواننده مورد علاقت گفته باشی مامانم میگه تو شبیه گوسفندی ولی من دوست دارم .

انقدر خندیدم که دلدرد گرفتم . تو ذهنم قسمت کوچیک اما بزرگی که فقط برای لویی بود بامزه بودنم اظافه کردم .

لو_ تو خیلی قشنگ میخندی .

ه_ تو هم خیلی قشنگ خاطراتو تعریف میکنی .

خندید .... میدونه ی روز با خندش سکته میکنم ؟ نه نمیدونه.

ه_ تو فیلم های گرگینه دیدم که کسی که گرگینه میشد رو خودش کنترل نداشت و تو ماه کامل وحشی میشد .

لو_ خب انسانا  نمیدونن ما چی هستیم .ولی تو هنوز گرگینه کامل نیستی اگه بودی فقط یکم ...یکمم کنترلتو از دست میدادی .

ه_اوه... ولی به هر حال من هیچ تغییری حس نمیکنم

لو_ وایسا یه هفته بگذره بعد .

بهش نگاه کردم اونم داشت به من نگاه میکرد لبخند کوچیکی زدم و گفتم : میدونی از الکس ممنونم که باعث شد منو تو انقدر به هم نزدیک باشیم .

لو_ هوفف اون احمق بی دست و پا ...از گله انداختمش بیرون .

اون به خاطر من این کارو کرده وگرنه چه دلیلی داشت ......نه اون چون نمیخواسته ننگ اینو که یکی از عضو های گله یکیو گاز گرفته به گردن بکشه این کارو کرده .

جدال بین قلبم و مغزم .

لو_ هری من میخواستم یچیزی بهت بگم .

ه_ بگو

لو_من...

در اتاق با شدت باز شد و یه دختر با موهای فر بلوند اومد داخل .

سوفیا_ لویییی

لو_ سوفیا چند بار بهت گفتم اینجوری نیا .

س_ببخشید لو لو

از طرز صدا زدنش حالم به هم خورد . این همون دخترس که تو پارکینگ دانشگاه لویی رو بغل کرد .اخمی کردمو و دستامو مشت کردم .

دختره که انگار تازه متوجه من شده بود گفت : اوه ... چه جذابی تو .من سوفیام . و تو ؟

لو_ سوفیااا ... من الان کار دارم میشه بعدا بیای 

س_ لویی انقدر ضدحال نباش دیگه بذار با دوستت اشنا شم

لو_ سوفیا، میدونی اون دوست پسرمه میشه بری .

ه و س_ چیییی ؟

لویی اومد طرفم بازومو گرفت وگونمو بوسید که باعث شد قرمز شم . این چی میگه ؟

لو_ اره همین که شنیدی دوست پسرمه میشه حالا بری ؟

قیافه دختره که حالا فهمیده بودم سوفیا هست تو هم رفت . اول با اخم نگاه من کرد و بعد رفت و درو با همون شدتی که باز کرده بود بست .

Bʟᴀᴄᴋ ʟᴇᴀᴅᴇʀ [L.S](z.m){omega.vrs} C.O.M.P.E.L.E.T Where stories live. Discover now