Introduction

3.7K 436 7
                                    

جنگل در همان سکوت همیشگی بود فقط هر از گاهی صدای گرگ و یا جغدی این سکوت را میشکست .

گرگ دنبال طعمه بود همان دوست که اکنون دشمن اون او بود .

به ماه نگاه کرد دایره کاملی که در اسمان بود این ماه امد و کنترل مرد را از اون گرفت و او را مطیع خود کرد .

اون نمی ذاشت  . نمیتونست بذاره که به یاقوت سبز رنگش دست درازی شه و باعث و بانیش ازاد باشه. 


Bʟᴀᴄᴋ ʟᴇᴀᴅᴇʀ [L.S](z.m){omega.vrs} C.O.M.P.E.L.E.T Där berättelser lever. Upptäck nu