13.punishment

2.7K 196 89
                                    




سوم شخص :

ل: هري تو خيلي پسر بدي بودي !
و پسراي بد بايد تنبيه بشن!

مرد سمت پسرك قدم برداشت، صداي نفس هاي سنگين پسر كه نشون دهنده ي ترسش بود باعث ميشد مرد قدرت نمايي كنه .

هري به سمت عقب قدم برميداشت وآقاي تاملينسون سمت هري!

با برداشتن چند قدم ديگه سر هري به ديوار برخورد كرد،
اما منيجر دست بردار نبود و فاصلشون رو با قدم بلندي پر كرد.
اقاي تاملينسون سرشو سمت گوش هري برد و با ارامش حاكي از سلطه گري زمزمه كرد

ل: به نظرت پسراي بد مستحق چه تنبيه هايي هستن هوم؟!

ه: م.. م... من..نميدونم اقا.. م... م.. متا.. متاسفم !

ل: تاسف تو به چه دردي ميخوره هري ؟!

پسر حالا كاملا سكوت كرده بود .

ل: هومم... فكر كنم يه تنبيه خوب برات در نظر گرفتم !

حالا اقاي تاملينسون داشت تو گردن هري نفس ميكشيد و هري ميتونه قسم بخوره كه لمس لباي مرد و رو گردنش حس كرد!

ل: هري ميخواي بدوني تنبيهت چيه ؟

هري حتي متوجه اون حرف نشد،نميتونست درست تمركز كنه
وجودش مملوء از احساسات متنوع شده بود ترس ، اضطراب ، نگراني ، شهوت و شايد ...

كي ميدونه ؟

با حركت ناگهاني اقاي تاملينسون عقب كشيد و گف

ل: هرچيزي بهائي داره هري!
نقض كردن قوانين كاره خوبي نيست مخصوصا قوانين من !

از اين به بعد زمان تمرين تو دو برابر ميشه و همينطور بعد از تموم شدن تمرينت به فيبي تو كار هاي خونه كمك ميكني !
ميخواستي باهاش دوست باشي نع؟!
حالا وقتي داريد براي من كار ميكنيد ميتونيد باهم عروسك بازي كنيد .البته وقتي حمالي هاتون تموم شد !

هري صداي شكستن غرورشو شنيد . مرد با يه پوزخند عقب گرد كرد و از اتاق هري به بيرون رفت .
با صداي محكم بسته شدن در اتاق هري به خودش اومد و اولين قطره ي اشك از چشماش افتاد .

تكيشو از ديوار گرفت و روي زمين افتاد سرشو بين دستاش قايم كرد و فقط اشك ريخت، هق هق هاي بي صداش تمومي نداشت .
حتي ميترسيد بلند گريه كنه كه يه وقت آقاي تاملينسون نشنوه كه عصباني نشه كه دوباره هري رو دعوا نكنه !

گريه هاي هري به قدري ادامه پيدا كرد كه روي زمين سرد اتاق، خوابش برد .

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Mar 11, 2020 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

The manager [L.S/Z.M]Where stories live. Discover now