the problem is Magnus

321 63 18
                                    


مگ _خیلی دقیق یادمه که از اون ابراز علاقه نصف و نیمه من و الک نمی تونستيم از هم دست بکشیم
هر لحظه‌ای که از اون فاصله میگرفتم تصویر چشم های ابيش موهای مشکيش پوست سفیدش و اون حرکات معصومانش جلوی چشمم بود!حتی نمی تونستم بدون توجه به الک کاری رو انجام بدم..._

+هی گايز !

الک همون طور که صندليشو عقب میکشید اینو گفت .
اول خم شد و بوسه ای روی گونه مگنس گذاشت .

مگ_هی بیبی !

(پیام بازرگانی ⬅برای اینکه کار من راحت باشه می خوام بهتون بگم صحبت های هر کدوم با چه علامتيه که دیگه لازم نباشه اسمشون رو بنویسم *_*
(_ )⬅(مگنس )
(+)⬅(الک)
(*)⬅(متيو)
(#)⬅(هری)
داشته باشید اینارو با تچکر ⬅پایان پیام بازرگانی )

الک به متيو لبخندی زد که باعث شد مت به عمق کيوتي اون بشر پی ببره.

+میبینم یکی دیگه نمیتونه حرف بزنه!بیخود نیست تونستم خوب بخوابم.

و با پوزخند به هری خیره شد و بعد برگشت سمت مگنس .

+خب لاو کجای داستانی ؟
_بهترین جای ممکن -_*

[فلش بک _سوم شخص]

_اومدم !کی این وقت شب این قدر بلند در میزنه آخه؟

مگنس ربدو شامبرشو پوشید و به سمت در رفت در رو باز کرد و با دیدن مهمون سر زده اش لبخند زد .

الک به چارچوب تکیه داده بود و با لبخند به مگنس نگاه میکرد .

+کی میتونه باشه غیر دوست پسرت مگنس؟

مگنس کنار رفت تا الک وارد خونه شه.الک مستقیم سمت مبل رفت و خودشو روی مبل پرت کرد.

_خسته ای؟

+آره خیلی خستم ،امروز پدرم دراومد تا تونستم کار هامو تموم کنم ...

با لبخند به مگنس نگاه کرد و ادامه داد.

+...و بتونم بیام و دوست پسر مخفيمو ببینم.

مگنس رفت سمت الک و دستاشو دو طرف مبل گذاشت .

_با این چیزایی که تو گفتی این موش کوچولوی خسته خونه آقا گربه چی می خواد؟ نباید الان خواب میبودي؟

الک سریع جاشو با مگنس عوض کرد و روی پاهاش نشست .انقدر سریع این کار رو کرد که مگنس از حرکت سریع الک جا خورد.

+سيريسلي مگ؟ موش ؟ سلام !من یه شدوهانترم .

_از اونجایی که من هوس کردم الان بخورمت پس میشه بهت موش گفت حیف که الان خیلی خسته ای موش کوچولو.

الک خط فک مگنس رو بوسید سرشو بلند کرد و با چشم های خمار به مگنس نگاه کرد .
مگنس عاشق این نگاه بود ،این نگاه شیطون میتونست به تنهایی برای کل روزش کافی باشه.

Game With UsWhere stories live. Discover now