it's not the story

192 43 6
                                    

هری و مت زل زده بودن به مگنس که با پوزخند مسخره ای جلوشون نشسته بود.

هری به مت نگاه کرد که با آرامش زل زده بود به مگنس .
اما هری نمی تونست آروم باشه و محض رضای خدا اونا اومده بودن که فقط با اون ها بازی کنن؟
اصلا منظور اون ها از بازی چی بود ؟
و،و،و،....
ذهن هری پر بود از سوال .

ه_ما...ما..میتونیم ...قبل داستان یکم با هم صحبت کنیم؟
و به مت اشاره کرد .
مگ_خواهش میکنم
و روی صندليش لم داد.
ه_اممم...منظورم تنها بود.
الک_آه نه مشکلی نیس ولی چون ما عجله داریم زودتر.
هری هنوز هم معنی حرفاشون رو نمی فهمید .
بلند شد دست متيو رو گرفت و بلندش کرد به گوشه ای ترین قسمت انبار رفت .
مت رو چسبوند به دیوار و لب زد
_what the fouk wrong with you Matt?
مت_چی شده چرا داغ کردی ؟

_مت تو با آرامش اونجا نشستی و حرفاشون رو باور میکنی؟

مت پوکر به هری نگاه کرد
_سيريسلي هري؟ تو رو فاک ببین اونا مگنس و ال..._

هری محکم زد تو گوش مت و ادامه داد:
_من یه کلمه از حرفاشون رو باور نمی کنم اونا ميتونن فنای ما باشن و ...آه نمی دونم ...نمييي دونم اونا خیلی طبیعی ان و زیبا انگار از خود کتاب پریدن بیرون ولی تا حالا به چشمای شیطانی مگنس نگاه کردی؟ من مطمئنم که اینجا اومدنشون به خاطر بازی نیست یا اگرم بازی باشه چه بازي؟
فکر میکنی قراره باهامون مونوپولي بازی کنن مت؟
گاد اونا حتی داستانشون هم با ملک توی کتاب فرق داره .کام آن مت چشم ها تو باز کن و مثل آدم های مست بهشون خیره نشوووو.

هری جمله آخر رو تو صورت مت کوبید .
مت می دونست حق با هريه ولی چیکار می تونستن بکنن؟

مت_ما چیکار می تونیم بکنیم هری ؟
ها؟ اگه اون مگنس باشه یعنی یه ورلاک قوی !فکر میکنی همینجوری ميزاره بریم؟ نه هری اون گفت ما چاره ای نداریم .

این بار حقیقت تلخ تری توی صورت هری کوبیده شد .
مت ادامه داد:
_الان هم میريم اونجا ميشينيم و منتظر ميمونيم و الان تقریبا میتونم بهت اطمینان بدم که ما رو نمی کشن

دستشو از دست هری بیرون کشید و سمت الک و مگنس رفت ولی چند قدمی دور نشده بود که برگشت و لب زد

_تقریبا !:)
***
_شما می خواین ما رو بکشين؟
هری با صدایی که از استرس و فشار ترس می لرزید پرسید

مگ_نوپ!

ه_شکنجمون می کنین ؟

مگ_نوپ!

ه_پس چه فاکي از جون ما کی خواین؟

الک که صورتش به وضوح به خاطر خشم قرمز شده بود از جاش بلند شد و توی صورت هری داد کشید.
_به چه حقی باهاش اینجوری صحبت می کنی؟
فکر کی هستی ؟ مگ میتونه با یه بشکن دخلت رو بیاره پس بتمرگ سر جات تا بفهمی که ما چه فاکي از توی اسکل و دوست اسکل تر از خودت می خوایم.
همه با چشم های درشت شده به الک خیره شده بودن
مت حتی فکر نمی کرد الک به اون کيوتي بتونه اونقدر جذبه داشته باشه .
مگنس دست الک رو گرفت عقب کشید آروم زمزمه کرد :
_بيبه آروم باش،اونا عصبين تو باید درکشون کنی
الک_آخه اونا به تو توهین..._
مگ_شششششش
دستش رو روی لبش گذاشت و همین برای ساکت کردن الک کافی بود .
مگنس با لبخند شیطونی لب هاشو به گوش الک رسوند:
_گفته بودم چقدر این روی غيرتي تو رو دوست دارم؟

مگنس تقریبا اینو زمزمه کرد ولی به خاطر سکوت بیش اندازه اونجا مت و هری هم اونا رو شنیدن
هری بیشتر احساس دلپيچه میکرد و مت برعکس هری لب هاشو گاز می گرفت که نخنده .
این داستان همینجوری ادامه داشت و مگنس بدون توجه به مت و هری همچنان زیر گوش الک زمزمه ميکرد که اون دو تا بعضی هاشو ميشنيدن .
هری کم کم می خواست که یه اعلام حضور کنه که با حرکت بعدی مگنس کپ کرد .

مگنس لاله گوش الک رو توی دهنش برده بود و ميمکيد .
هری برگشت سمت مت که خشکش زده بود
ه_مت اونا جدين؟
مت رسما خشکش زده بود و بیشتر لبش رو گاز گرفت .

_آه...مگ..

الک آه کشید و هری سرشو به عقب برد و گوشاش رو گرفت که نه بقيشو ببینه و نه صداشون رو بشنوه .
ولی مت نه.

الک سریع برگشت سمت مگنس و لب هاشو بوسید و مگنس هم همراهیش میکرد
طولی نکشید که بوسشون تبدیل به یه بوسه کثیف و پرسروصدا شد .
هری محکم تر دستاشو رو گوشاش فشار داد ولی الک نمی تونست چشم از دهن های اون دوتا برداره .

مگنس دستاشو بالا آورد و تختی گوشه انباری ظاهر شد .
هری یه نگاه به تخت کرد و داد زد :
_وات د هل؟ جدا؟ اینجا؟
اما اونا هیچ اهمیتی به حرف هری نمی دادن
مگنس زیر باسن الک گرفت و بلندش کرد
الک هم بدون اینکه بوسشون رو متوقف کنه پاهاشو دور کمر مگنس و دست هاشم دور گردنش حلقه کرد
مت داشت به این فکر میکرد که اونا حتی برای نفس کشیده هم از هم جدا نمی شدن .
وقتی بیشتر دقت میکرد احساس میکرد اونا همدیگه رو تنفس میکنن .

هری از جاش بلند شد و به سمت دور ترین نقطه از اونا به راه افتاد
اما مت .

مگنس الک رو تخت خوابوند و روش خیمه زد
الک رو می بوسید و لمسش میکرد سمت گردن الک رفت و شروع کرد به بوسیدن و میک زدن
صدای اه های شهوتناک الک بلند شد و مت احساس کرد داره سفت میشه.
اون چش بود؟
اون که استریت بود و باید مثل هری رفتار میکرد .
"هری"
اولین بار که تو سریال هری رو بوسید حس خوبی بهش دست داده بود
اون می دونست که اون حتی واقعی نیست. ولی فاک هری خیلی معرکه بود .
توی فرست تایم ملک همون چند دقیقه که ادای خوابیدن با هری رو در آورده بود هیجانی بهش داده بود که حتی یه لحظه از اون رو با استر تجربه نکرده بود.

متوجه شد که دیگه صدایی از مگنس و الک نمیاد .
سرشو چرخوند و دید که مگنس الک رو خوابونده
مگ_بخواب لاو کارم که با توضیحات تموم شد بیدارت میکنم
یه بار ديگه لب های الک رو بوسید و به سمت مت اومد .
مت سریع خودشو جمع کرد ولی با قیافه مگنس نتونست جلوی پوزخندشو بگیره.
موهای مگنس به هم ریخته بود و یقه لباسش بهم ریخته بود و چند جای گردنش کبود شده بود و لب هاش پف کرده بود
با یه بشکن ظاهرش رو درست کرد و به هری اشاره کرد که بیاد
مگ_مطمئنی گی نیستی ؟
مت با تعجب به مگنس نگاه کرد .
مگنس داشت با اون صحبت میکرد؟

_من؟گی ؟

_آره تو آخه اون جوری که با حسرت به من و الک نگاه میکردی ..._

با اومدن هری دیگه ادامه نداد
هری یه نگاه به الک کرد و به مگنس پوزخند زد

_میبینم خوب کارت رو بلدی !

مگنس با لذت به الک نگاه کرد
_اون یه کيتن واقعیه .

بعد یهو سمت اون دو تا برگشت .

مگ_وقته داستانه! می تونید جواب سوال هاتون رو الان بفهمید .

_
خب گايز 😁
این از ملک شیطون😋
حالا جالب تر هم میشه شما صبر داشته باشید*_*
لاو یو آل(*˘︶˘*)
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤✨

Game With UsWhere stories live. Discover now