ضربان قلبش تند می زد . حس خاصی داشت . بکهیون که با دیدن چانیول پیش شخصی غیر از خودش مشکلی نداشت ... داشت؟ سرش رو برگردوند و ...
چرا همیشه با چنین لحظاتی روبه رو میشد ؟
جون و چان انگار داشتن بوسه ی خداحافظی از هم میگرفتن . باید اعتراف میکرد صحنه ی هاتی بود !
چند قدم اونورتر برداشت تا زیادتر از این ، لحظه های شخصیشون رو شاهد نباشه . درسته که جون و چان توی اتاق خواب بودن . اما در های بازش ، باعث شد بکهیون اون صحنه رو ببینه .چهار دقیقه ی بعد چان و جون با هم از اتاق بیرون اومدن و چان ساک به دست بسمت هیونگش رفت . بکهیون با شرمندگی به جونمیون نگاه کرد .
_ ببخشید اگه امروز ناراحتت کردم .
جون لبخند بی حالی زد .
_ نه بکهیون . تو مقصر نیستی که عذر خواهی میکنی . مواظب چان باش . یسری دارو داره هر شب قبل از خواب باید بخوره . ممنون میشم بهش یاد آوری کنی .
بک دستشو روی شونه ی جونمیون گذاشت و فشار آرومی وارد کرد .
_ خیالت راحت جون .
با چان بسمت ماشین رفتن . ساک رو از چان گرفت و پشت ماشین گذاشت و حرکت کردند . توی راه چانیول همش توی فکر بود .
(( وارد اتاق که شد جونمیون داشت لباس هاش رو تا میکرد و توی ساک میذاشت .
_ هر چیزی که حس کردم ممکنه لازمت باشم جمع کردم . قرص هاتم توی جیب کوجیکه گذاشتم .
تند تند وسایل ها رو جابجا میکرد و سعی می کرد تماس چشمی با چان نداشته باشه . چانیول میتونست اضطراب رو توی تک تک حرکات جونمیون ببینه . چانیول بسمت جون رفت .
_ بکهیون بهم گفت باید با یی...
جون سریع بسمت چان برگشت و دست هاشو گرفت .
_ باور کن اگه میتونستم هیچ وقت به این سفر...
با بوسه ی چانیول صداش قطع شد . چان گرم و محکم میبوسیدش . بالاخره بعد چند ثانیه سرش رو عقب بکشید .
_ آروم باش .
این دفعه پیشونیش رو بوسید .
_ میدونم جون . میدونم . مواظب خودت باش ، باشه ؟
جون به چشم های گرم و مشکی رنگ چان خیره شد و نا خودآگاه سرش رو تکون داد . چان با مکث پلک زد و محکم دست هاشو دور بدن جونمیون پیچید و بغلش کرد . ))
_ چان ؟ میشنوی چی میگم؟
چان یهو بخودش اومد و فهمید ثانیه هاست توی فکره و متوجه حرف های بک هیونگش نشده .
YOU ARE READING
Sew Me Love
Fanfictionپارک چانیول برای رسیدن به آرزوهاش مجبور میشه دورهای رو بهعنوان کارآموز پیش خیاط ماهر و معروفِ مشهورترین برندِ دنیا، بیون بکهیون، سپری کنه. و مهمترین چالش زندگی هر دوی اونها توی همین برههی زمانی رقم میخوره... 💕 #Sew_me_love 🧵 FICTION : برای...
📍 دوازده : بهترین سامچون دنیا📍
Start from the beginning