در اون اتاق باز بود و دختری پشت به در ، مقابل مردی که احتمالا ییشینگ بود ایستاده بود و اون رو پوشونده بود . دست های ییشینگ محکم شونه های دختر رو فشار می دادند .
اون ها داشتن همو میبوسیدن؟
_ مزاحم نیستم ؟
با جمله ای که گفت دختری که پشتش بهش بود از جا پرید و آروم خودش رو از میون دست های ییشینگ کنار کشید و در حالیکه سرشو پایین انداخته بود نیم رخ ایستاد .
و ییشینگ هم آروم کمرش رو که برای هم تراز شدن با دختر خم کرده بود راست کرد و دست هاشو توی جیب شلوارش فرو برد .
_ خواهش میکنم آقای کیم مشکلی پیش اومده ؟
جونمیون نباید حرص میخورد ولی برای چی نمیتونست جلوشو بگیره ؟
_ اومدم مجوز ها رو بگیرم .
ییشینگ سری تکون داد .
_ چند لحظه صبر کنید . پیداشون میکنم .
و بسمت قفسه ای رفت که توش پوشه های رنگارنگ زیادی پیدا می شد .
جونمیون فرصت داشت تا به خوبی به دختر خجالتی ای که سرش پایین بود دقت کنه . زیبا و جذاب بود . مهربان بنظر می رسید . جونمیون مقابل دختر رفت و دست هاشو به سمتش گرفت .
_ کیم جونمیون هستم از همکارای رییس جانگ . افتخار آشنایی با کیو دارم ؟
میون به خوبی متوجه شد که دختر انتظار نداشت مورد توجه قرار بگیره برای همین با تعجب سرش رو بلند کرد و گونه های رنگ گرفته و صورت بامزه شو بیشتر در معرض دید قرار داد .
_ س سلام ... جی هیو هستم . نام... نامزد رییس جانگ .
انقدر اون دختر با صدای آروم و ملایم اما صادقی این حرف رو زد که جون کم بود پاهاش سست بشه و بیفته روی زمین.
میون اصلا حواسش به ییشینگی نبود که دستشو مشت کرده بود و اصلا نمیتونست تمرکز کنه که برای چی رو به روی این قفسه ایستاده بود . حال ییشینگ بهتر از خودش نبود .
میون باید قوی میموند .
_ اوه . پس نامزد معروف رییس جانگ شما هستید ؟ واقعا سلیقه ی خوبی دارن .نامزد معروف ؟ همش مزخرف بود ! اون حتی نمیدونست ییشینگ هنوز نامزد داره یا اینکه رابطه اشون چطور پیش رفته ...
دختر که کاملا مشخص بود خجالت کشیده ولی همزمان از طرز صحبت جونمیون خوشش اومده ، لبخند قشنگی زد و تشکر کرد .
![](https://img.wattpad.com/cover/186377715-288-k81511.jpg)
YOU ARE READING
Sew Me Love
Fanfictionپارک چانیول برای رسیدن به آرزوهاش مجبور میشه دورهای رو بهعنوان کارآموز پیش خیاط ماهر و معروفِ مشهورترین برندِ دنیا، بیون بکهیون، سپری کنه. و مهمترین چالش زندگی هر دوی اونها توی همین برههی زمانی رقم میخوره... 💕 #Sew_me_love 🧵 FICTION : برای...
📍 نُه : عُمراً 📍
Start from the beginning