Fate

1.4K 142 70
                                    

«طی اقدام تروریستی امروز در کاخ وست مینستر، چهار افسر پلیس جان باختند.
اسکاتلندیارد اظهار داشت ضارب شناسایی و تحت تعقیب..»

لویی:آماده شد ماما؟؟؟
برای بار پنجم پرسید و رشته‌ی افکار جوآنا رو پاره کرد.

جوآنا با صبوری یکی از لبخندهای مهربونش رو تحویل پسرکوچیکترش داد.
چند قدم برداشت تا به لویی کوچولویی که بی‌صبرانه جلوی فر ایساده بود، برسه.روی پاهاش نشست همون طور که از پشت جثه‌ی فسقلی پسرش رو بغل میکرد.

نگاهی به کیک نیمه‌پخته‌ی توی فر انداخت.
جوانا:هنوز آماده نشده عزیزم..
نگاهش روی کیک ثابت موند.اون یه کیک معمولی نیست.قراره بهانه‌ای برای آشتی کردنشون بشه.
جوآنا خوب میدونه که پسرهاش هلاک کیک تمشکن.

حتم داره زمانی که کیک حاضر بشه، میتونه لوگن رو از اتاق بیرون بکشه.
پسر بزرگ‌ترش از دیروز عصر، وقتی کاملا غیرمنتظره به این خونه نقل مکان کرده بودن، قهر کرده بود و از اتاق بیرون نمیومد.

جوآنا بهش حق میداد.عاخه با مدرسه‌ی آخریش خیلی خو گرفته بود.دوتا رفیق جون جونی داشت که خیلی باهاشون خوش میگذروند.اتفاقا که از نظر جوآنا واقعا پسرهای خوبی بودن. مارک و جوآنا حتی خانواده‌هاشون رو هم میشناختن.

جی به خوبی خبر داشت که لوگن بازیگوشش یه گروه با رفیق‌هاش تشکیل داده و این گروه خیلی براش مهمه.اما این رو نمیدونست که این گروه یه اسم خاص، یه شعار خاص و یه پیمان خاص داره و تمام خرابکاری‌های اخیر توی مدرسه زیر سر همین گروه سری بوده.

برخلاف لوگن، لویی هیچ وابستگی‌ای به مدرسه‌ی مشترکشون نداشت.البته طبیعیه چون سال اول درس خوندنشه.درسته که توی مدرسه همه عاشقش بودن و جایگاه خوبی داشت ولی جوآنا نگران اون بچه گربه نیست.چون میدونه که چه طور با شیرین زبونی‌هاش خودش رو توی دل همه جا میکنه.

لویی:پس کی آماده میشهههه؟؟؟!!!!
با بی‌حوصلگی لب پایینش رو جلو داد و نگاه منتظرانه‌ای به مادرش انداخت.

جوآنا:یه کوچولوی دیگه صبر داشته باش شیکموی فسقلی ..
کمی پهلوهاش رو قلقلک داد و نتیجه‌ش تکون‌های ریز و خنده‌های دل‌نشین لویی بود.

لویی:ولی من خسته شدم..
همین که قلقلک‌های مادرش متوقف شد، گفت.

جوآنا:چرا نمیری پیش لوگن و ببینی چه کار میکنه..

لویی همون طور که پیشنهاد مادرش رو می‌سنجید، لب‌هاش رو کمی جمع کرد.

جوآنا به قیافه‌ی کیوتش خندید و نوک بینی‌ش رو بوسید.
جوانا:تا تو بری و برگردی حتما حاضر شده..

Destroyers(LS)Where stories live. Discover now