2.harry's home

1.9K 196 55
                                    

بعد از مدت ها 😂

چند تا سوال؟
بي دي اس امش كنم يا فقط خشن باشه؟
لويي ديوث دوس دارين؟؟
هري خعلي مثبته ؟ميتونم يه نمور اونم ديوث كنم🙌🏻😕


لويي:
ماشينمو دم بيمارستان پارك كرده بودم پس زياد دور نبود.به صورت هري نيم نگاهت انداختم نگران و غمگين........

جلوي درب راننده ايستادم سوييچو فشار دادم دور به سمت بالا كشيدم و نشستم داخل ماشين منتظر بودم هري سوار شه اما مثله اينكه يه مشكلي داشت!

شيشه رو كشيدم پايين و بش گفتم :مشكلي هست ؟
چرا سوار نميشي؟

اما....متوجه شدم كه اون بلد نيست درو باز كنه(مادر به قربان پسر خنگم🙌🏻)

خندم گرفته بود ...لبامو جمع كردم و مانع از خنديدنم شدم . درو از داخل باز كردم و به سمت بالا هل دادم . هري نشست و در و كشيد سمت خودش و تونست بيندتش....

به صورتش نگاه كردم خجالت زده بود. وايي خدا....اون يه كاپ كيك كوچولو بود ........لپاش و نوك بينيش از خجالت سرخ شده بود ....

صورتمو برگردوندمو سعي كردم چشاي قلب شدمو جمش كنم
(😂عرر چشا قلب شده لويي وقتي به هري نگا ميكنه)
ماشينو روشن كردم و شروع كردم به حركت و پرسيدم:
از كدوم طرف بايد برم؟؟

:اين خيابونو به سمت رأست بريد زياد دور نيست از اين جا!

سر تكون دادم...
به سمت جايي ك ميگفت روندم ...بعد از حدود ده دقيقه گفت همينجاست..
وايسادم درو به زور باز كرد و به سمت در كوچيكي اون سمت خيابون راه افتاد
كليدي  از توي يجيش دراورد و به سمت همون در رفت و باز كرد
با تعجب به در خيره بودم...اينجا....اينجا....چيجوري بگم اينجا خيلي فقيرانس....
ماشينو قفل كردم و به سمتش رفتم و وارد خونه شدم ...

با خجالت برگشت سمتم وبا حالت شرمنده اي گفت

:من متاسفم ...به خونه درويشي من خوش امديد آقاي تاملينسون
بفرماييد....
من واقعا براي كمبود جا متاسفم من واقعا...

نداشتم حرفشو ادامه بده فوري گفتم

:باشه هري درك ميكنم!مشكلي نيست.

رفتيم تو و من سعي كردم زياد از حد حالت چهرم تعجبمو داد نزنه ...!
اين حجم از بدبختي براي يه پسر ١٦ ، ١٧ ساله واقعا زياده خيلييي زياده....  باورم  نميشه اينجا از اون چيزي كه فكرشو ميكردم خيلي بدتره..!
واقعا آدم نميتونه توي همچين جايي زندگي كنه!(فعلا ك ميكنه/: )

The manager [L.S/Z.M]Where stories live. Discover now