Part 3

147 14 2
                                    

عكس بالا عكس آناجولياست...
--------------------------------------------------------------
داستان از نگاه اناجوليا؛

اووووف خسته شدم از بس توو اين كمپاني مسخره دمبال يه ست قرمز توري گشتم😑 اين واقعاً مسخرس يه ست قرمز ساده پيدا نميشه و همشون يا طرحدار يا دو رنگن

اشتبا نكنين من هرزه نيستم من فقط ست توري دوس دارم چون يه بار اولين كسي كه روش كراش داشتم وقتي لباس زيرمو ديد فرار كرد پسسس من فهميدم اين خيلي چيز مهميه

همه رو حساب كردم و اون پسري كه پشت صندوق بود بهم چشمك زد و من اب دهنمو قورت دادم پس تصميم گرفتم زودتر پاكتا رو بگيرم و بزنم به چاك

وقتي از در اون هايپر ماركت بيرون اومدم هواي خنك به صورتم خورد و باعث شد لبخند بزنم و چشمامو ببندم

با صداي تند لاستيكاي ماشيني كه جلوي پام ترمز گرفت به خيال اينكه ريكاردو...(راننده شخصي) بود چشمامو باز كردم ولي همون لحظه باعث شد نور رو از دس بدم و پلكام سنگين بشه و روي زمين بيوفتم

ديگه نفهميدم چي شد؟
فقط فهميدم اونا چندتا گنگستر بودن
--------------------------------------------------------------
خب اناجوليارو دزديدن

Frinds or fightsWhere stories live. Discover now