رمان مون تو تلگرام یک سال جلوتره🍷
این لینک چنله تموم رمان های رزالینِ کپی و تو تلگرام پیسش کنید🔥
https://t.me/rosenovelsss
#MY_RED_BALLERINA
🫀🫀🫀🫀🫀🫀
شکمشو چنگ زد و فشار داد
بدنش قوس سکسی گرفت و التش عمیق تر تو رفت
: اههههههه
وحشت زده دست اطلسو گرفت : خیلی....خیلی رفته توووو
وایسا نکن شکمم اهههه خیلی داغه اطلس نمی.نمی تونم وایسااا اهههه اخ آی اهههه
آلت بزرگش با قدرت حرکت می کرد
نباید انقد خواستنی و سکسی می شد
تقصیر خودش بود
انقد خوب بود که اطلس کنترلشو از دست می داد
دیوونه می شد
جنون بهش دست می داد می خواست انقد بکنتش تا مثل همیشه بیهوش شه
اگه خونه بودن انجامش می داد ولی اینجا محدودیت داشتن
صدای ناله هاش که بلند شدن جلو دهنشو گرفت
: هیشش اروم صداتو می شنون
تو که نمی خوای طلا بفهمه دارم تو حموم خونش می کنمت مگه نه!؟؟
نپلاش به کاشی سرد حموم چسبیده بودن و شهوت شو بیشتر می کردن
حرفای اطلس بجای اینکه بترسوننش بیشتر تحریکش کردن
لعنتی کاش دهنشو می بست
با قدرت دستشو گاز گرفت
درد و لذت عقل از سرش پرونده بودن
دیگه نمی دونست چیکار می کنه فقط می خواست ارضا شه
واسش مهم نبود تو حموم خونه طلاست
مهم نبود برادر طلا داره می کنتش
مهم نبود حنا با فاصله چند متری ازشون داره بازی می کنه
دیگه هیچی براش مهم نبود
فقط می خواست زودتر ارضا شه
تلمبه هاش که خشن تر شدن فهمید اونم نزدیکه
بی اراده زبونشو کف دست اطلس کشید
شهوت بدنشو کنترل می کرد
می خواست هرکار سکسی که به ذهنش میرسه رو انجام بده
🫀🫀🫀🫀🫀🫀
