رمان مون تو تلگرام یک سال جلوتره🍷
این لینک چنله تموم رمان های رزالینِ کپی و تو تلگرام پیسش کنید🔥
https://t.me/rosenovelsss
#MY_RED_BALLERINA
🫀🫀🫀🫀🫀🫀
گفتم تکون نخور ، سگم نکن تازه یکم اروم شدم
بی اراده اطاعت کرد
: خوبه، پسر خوب
خالی شدن سوراخش با ارضا شدنش یکی شد
دیگه واقعا داشت بیهوش می شد
گرمای آب لمس دستای اطلس و خستگی سکس پر استرسی که داشتن جون از تنش برده بود
سرش رو سینه اطلس فرود اومد
: نخواب ارمیا
_ یکم ،فقط یکم همینجوری بمونیم
خیلی خوابم میاد نمی تونم راه برم
محکم نگهش داشته بود
انقد سخت و محکم که ارمیارو وادار کرد با اطمینان بهش تکیه کنه
اطلس اروم بدنشو خشک کرد
نرمی بدن ارمیا باز داشت تحریکش می کرد
کلافه گذاشتش رو تخت با سرعت لباساشو پوشوند
ارمیا گیج خواب تو خودش جمع شد
بدون اینکه خودش چیزی بپوشه حوله رو نرم رو موهاش کشید
ضعیف بود سریع سرما می خورد
نباید با موهای خیس می خوابید
صدای باز شدن درو شنید نرم چرخید
بی توجه به صورت بی رنگ طلا انگشت رو لبش گذاشت
طلا گیج نگاه گرفت و بیرون رفت
اطلس بلاخره کارشو کرده بود
چند دقیقه بعد برادرش مثل همیشه تمیز و مرتب بیرون اومد
: صدا نکنید خوابیده
_ چیکار کردی؟!؟
سرد و اروم نگاش کرد : کاری که باید می کردم
نگران دستشو چنگ زد : اطلس ارمیا مثل ما نیست
اون نباید با ما باشه
بزار بره جون حنا بزار بره
آروم دست طلارو پس زد : کجا بره؟!؟
🫀🫀🫀🫀🫀🫀
