#PART_229

350 50 8
                                        

رمان مون تو تلگرام یک سال جلوتره🍷
این لینک چنله تموم رمان های رزالینِ کپی و تو تلگرام پیسش کنید🔥

https://t.me/rosenovelsss

#MY_RED_BALLERINA

🫀🫀🫀🫀🫀🫀

: میدونم ولی... بازم دوست ندارم بچه ها ناراحت شن

میگم تو مطمعنی مریضی؟!
این مدت خیلی اروم بودی...

حنام خیلی ارومه اصلا کار خطرناکی نمی کنه

اطلس خیره به فرش دستبافت جدیدی که گرفته بود عمیق تو فکر رفت

سکوتش ارمیارو ترغیب کرد : قطع کنم؟!؟

_ خوابت میاد؟!؟
: اره ولی نمی تونم بخوابم

کاش یکی ماساژم می داد استخونام درد می کنن

_ شب بخیر....
صدای بوق تو گوشش پیچید

کلافه گوشیو ول کرد و دوباره خودشو چنگ زد

باید به حرفش گوش می داد

***
_ آروم.هیشش اروم چیزی نیست
خوب میشی

گیج درد و خیس عرق چرخید
خوابش برده بود

_ بخواب....
: اطلس!؟!

_ اوهوم بخواب چیزی نیست
با زور چشماشو باز نگهداشته بود

: کی اومدی؟!؟
سرش رو بازوی عضلانی و بزرگش بود

_ یه ساعتی می شه
: طلا؟!؟

_ خوابه اومدم یه سر بزنم ببینم ارمیا چیکار می کنه

بی جون خندید خوشش میومد اینجوری صداش کنه

احساس می کرد اسمش خاص تر میشه

_ فک نکنم خودشم بدونه چه غلطی می کنه

استخونام درد می کنن
چرا تموم نمیشه؟!؟

انگشتاش نرم میون موهای ارمیا لغزیدن

: میشه فقط ارمیا یکم ضعیفه
همه فکرش پیش اون کوفتیه

_ نمی تونه بهش فکر نکنه میدونه فقط اون دردشو کم می کنه

🫀🫀🫀🫀🫀🫀

MY RED BALERINA 2 💌Where stories live. Discover now