تپش قلبم بالا بود. این نه یک هک برای پول بود، نه برای قدرت. این یک نبرد روانی بود.

نفوذ به سرورهای قدیمی بخش زبان‌های خارجی دانشگاه – جایی که هیچ‌کس انتظار پیدا کردن لاگ مالی نداشت – رو هدف قرار دادم. دایرکتوری‌ای به نام “Backup_Old_Projects” رو پیدا کردم.

فایل و به آرومی آپلود کردم. فقط ۴ مگابایت. در کمال سکوت
و بوم...
عملیات با موفقیت انجام شد.

روی صندلی تکیه دادم. طعمه فعال شد.

حالا نوبت لی جئونگ-هون بود. اون گرگ پیر چقدر طول می‌کشه تا بو بکشه و به طعمه نزدیک بشه؟

.
.
.
.
.
.
.
.

صبح روز بعد، هیچ چیز مثل قبل نبود. داشتم تو دانشگاه قدم می‌زدم، اما حس می‌کردم که زیر ذره‌بینم. تمام سلول‌های بدنم از این بازی جدید به لرزه افتاده بودن.

رفتم سمت لابراتوار کامپیوتر. همونجایی که دیشب فایل رو کاشته بودم. نشستم پشت یکی از سیستم‌ها و با دلی که مثل گنجشک می‌زد، وارد سرور قدیمی شدم.

پوشه‌ی “Backup_Old_Projects” رو باز کردم.

فایل نبود.

نفس تو سینه‌ام حبس شد. لی جئونگ-هون حرکت کرده بود. اون پیرخرفت حتی یه شب هم صبر نکرده بود. الان داشت با خوشحالی اون الگوریتم خفن رو می‌شکست تا به کلمه‌ی رمز لعنتی “تایگر” برسه.
دروغ بود اگه بگم نترسیده بودم.

گوشی سیاه‌رنگ جونگ‌کوک تو جیب داخلی کتم، شروع به لرزیدن کرد. اسم «رئیس کوکی» روی صفحه‌اش بود.
آره خب شاید یکم به عنوان رئیس،  صمیمی سئول کرده بودم.

سریع به سمت در رفتم و زیر پله‌های خلوت پناه گرفتم و تماس رو وصل کردم.

«بله؟»

صدای جونگ‌کوک، این بار نه سرد و بی‌حس، بلکه عمیق و محکم، پشت خط اومد. «آفرین. سریع‌تر از اون چیزی که فکر می‌کردم جواب داد.»

«جونگ‌کوک، من…» می‌خواستم بگم ترسیدم، اما کلمات تو گلوم خشک شدن.

اون لحنم رو حس کرد. «هیس. نفس عمیق بکش. من اینجام.» مکث کرد. صدای تنفس سنگین و آرامش اون از پشت خط، برخلاف انتظار، به من آرامش داد
.
ولی تهیونگ خبر نداشت که جونگکوک واقعا اونجا بود و از تو اتاق مدیر به دوربین های مداربسته ی راه پله ایی که تهیونگ اونجا قرار داشت وصل شده بود.

  «تو داری عالی کار می‌کنی، تهیونگ. اون حالا فکر می‌کنه داره تو رو شکار می‌کنه. ما داریم بازی رو به سمتی می‌بریم که اون فکر کنه تو حلقه ضعیفی، نه من.»

«نقش یه طعمه‌ی ضعیف… سخته.» زیر لب زمزمه کردم. «اگه به من نزدیک بشه چی؟ اگه بفهمه من برای زمین زدنش دارم از عمد اینکارارو میکنم چی؟ اگه جای مامانم و دوستام و بدونه و بره سراغشون چی؟»

Little Hacker (kokoy)Where stories live. Discover now