“کیه؟” با صدایی که سعی کردم تا جای ممکن محکم باشه، پرسیدم.
صدای بم و آرومی از پشت در اومد: “باز کن. کار واجب دارم.”
کار واجب؟ نصف شب؟ با این تیپ؟ معلوم بود که قضیه عادی نیست. ولی از طرفی، اگه پلیس بود، دیگه تا الان دیوارا رو ریخته بودن پایین. یه حس کنجکاوی وحشیانه تو وجودم داشت با ترسی که تو دلم میپیچید میجنگید. بالاخره، در رو فقط یه کم باز کردم و یه شکاف کوچیک درست کردم.
همون لحظه، یه چیزی شبیه برق از چشم اون یارو رد شد. دو تا مرد دیگه هم پشت سرش بودن. قیافههاشون ترسناک بود، انگار از تو فیلمهای گنگستری اومده بودن بیرون. قبل از اینکه بتونم در رو ببندم، یکی از اون مردا دستش رو گذاشت رو در و فشار داد. در با صدای بدی باز شد و اون سه نفر اومدن تو.
وحشت مثل یه موج سرد بهم هجوم آورد. اینا کی بودن؟ چی میخواستن؟ همینطوری که داشتم عقبعقب میرفتم، چشمم افتاد به کسی که انگار رئیسشون بود. قد بلند، هیکل ورزشکاری، صورت استخونی که با موهای مشکی و چشمهای تیره، یه ترکیب ترسناک ساخته بود. بوی یه عطر تلخ و گرون میاومد. یه چیزی شبیه عطر جونگکوک… نه! مگه میشه؟
اون مرد با قدمهای آروم اومد جلو. انگار داشت تو خونهام میگشت، ولی چشمهاش رو من بود. یه لبخند محو رو لبش نشست که اصلا ترسناک نبود، بیشتر یه جور… کنجکاوی بود.
“پس تویی اون هکر کوچولویی که دردسر درست کرده.”
صداش آروم بود، ولی مثل یه پتک تو سرم کوبیده شد.
“کیم تهیونگ.”
حالا دیگه مطمئن شده بودم. این خود خود جونگکوک بود. رئیس مافیایی که اسمش رو فقط تو رویاهام میدیدم، حالا اومده بود دم خونهی من!
“تو… تو اینجا چیکار میکنی؟”
بالاخره تونستم یه کلمه رو به زبون بیارم.
جونگکوک یه قدم دیگه نزدیک شد. اونقدر نزدیک که میتونستم نفس کشیدنش رو حس کنم. یه لحظه چشماش تو چشمهام قفل شد. یه حس غریبی بود. یه جور… کشش. انگار که یه چیزی بین ما رد و بدل شد. سریع نگاهم رو دزدیدم.
“من دنبال یه سری اطلاعاتم.”
گفت و یه نگاه به کامپیوتر خاموشم انداخت.
“اطلاعاتی که تو برداشتی.”
“من… من چیزی برنداشتم!” سعی کردم انکار کنم، ولی میدونستم فایده نداره.
جونگکوک یه قهقههی کوتاه کرد. صدایی که از ته دل نبود. “فکر کردی من احمقم، تهیونگ؟ سیستم من اونقدر ضعیف نیست که یه بچه مثل تو بتونه ردش کنه و هیچ ردی نمونه.” دستش رو برد سمت موهای آبیام. انگشتهاش خیلی آروم و مردد بود. “موهای جالبی داری.”
یهو یه احساس عجیب بهم دست داد. این مرد، ترسناک بود، ولی یه جذابیت عجیبی هم داشت. یه جور خطر که آدم رو به خودش میکشوند.
YOU ARE READING
Little Hacker (kokoy)
Actionماجرا از جایی شروع میشه که تهیونگ برای سرگرمی ،دوربینای مداربسته ، چراغ های راهنمایی و حتی گاهی گوشی استاد هاشو هک میکنه ، که البته این موضوع علاوه بر جلب کردن توجه پلیس ها بلکه باعث جلب توجه جئون جونگکوک رئیس بندر هم میشه! نویسنده:دونا ژانر:اکشن ،...
little hacker p1
Start from the beginning
