.P̶A̶R̶T̶.1̶3̶

165 27 64
                                    

*این پارت کاملا اسمات هست اگه علاقه ای ندارید نخونید با تچکر💋😉*

با دراومدن از حموم و حس زیاد رایحه بلوبری سریعا به سمت کوک دوید.
+چی شده بلوبری من؟
ر..رفتی تو هیت؟
با سر تکون دادن های کوک لحاف نازک مشکی رنگ رو از کوک برداشت که....
لباس کوک رو دید.!!!!

با بهت به لباس مشکی رنگ که با پوست سفید تن کوک تفاوت زیبایی به وجود آورده بود خیره شد و رو کوک خیمه زد.
_اهه ددی زود باش م...منو مال خودت کن.
ته پوزخندی از هورنی شدن  پسرکش زد و لباس رو با یه حرکت درآورد.
البته اینکه نصفش پاره شد به کنار.
بدن سفید و بلوری کوک واقعا دهن تهیونگ رو آب مینداخت.
دلش می‌خواست کل تنش رو ببوسه و مارک کنه.

+چطوری آنقدر تو دل برویی؟
گفت و لبای کوک رو به دندون کشید.
لب بالایی بلوبریش رو بین لبای خودش گرفت و مک محکمی بهش زد.
بعد از لیس کوچیکی که به لب پایین و بالاش زد ،دستش رو به عضو کوک رسوند و فشار کوچیکی بهش وارد کرد.
دهن کوک واسع ناله ای باز شد که سریع تهیونگ زبونش رو تو اون حفره داغ فرستاد.
بعد از فتح کردن کل دهن کوک از لباش جدا شد و سرش رو تو گردن خوش عطر کوک کرد.

گردنش رو بو کشید و با پیدا کردن نقطه فرمونش بینیش رو به اون ناحیه چسبوند و حسابی بو کشید.
بعد از اینکه ریه هاش از عطر تن بلوبریش پر شد کنار کشید و اینبار پوست گردن کوک رو بین لبای خودش اسیر کرد.

وقتی از کبود شدن  نقطه اخر مطمئن شد کنار کشید و به گردن پر مارکش خیره شد.
_اهه ددی زودتر اونی که پشت حوله پنهانش کردی رو بهم بده.
ته پوزخندی زد و حوله اش رو درآورد.
+اول بیبی بگه خیلی خوب واسه ددی ساک میزنه یا نه؟
کوک سری تکون داد و دهنش رو باز کرد و زبون کوچولوش رو بیرون انداخت.
ته ازین هورنی تر نمیشد پس سریع فک کوک رو گرفت و دیکش رو تا ته تو حلق بیبیش که اولین بارش بود فرستاد.
البته خودش هم اولین بارش بود افسردگی که داشت بهش اجازه رابطه برقرار کردن نمی‌داد.
ولی دلیل هم نمیشد که با پورن به خودش لذت نده.

کوک سعی کرد عوق نزن پس یکمی گلوش رو ریلکس کرد و اجازه پیشروی بیشتر به دیک ته داد.
با رسیدن دیک ته به گلوش عوقی زد که ته سریع دیکش رو از دهنش درآورد.
+خوبی بلوبری من؟
کوک سری تکون داد و دیک ته رو تو دستش گرفت.
سرش رو داخل دهنش فرستاد و محکم مکی بهش زد.
با ناله مردونه ته اعتماد بنفسش بیشتر شد و بیشتر از قبل دیکش رو تو دهنش فرستاد.
شروع کرد مثل آب‌نبات دیک ته رو مکیدن.
+اهه لعنتی یکم دیگه ادامه بدی میام...بسه بلو.
گفت و دیکش رو از دهن کوک بیرون کشید.
کوک رو دوباره رو تخت خوابوند ولی به شکم.
با دیدن باسن توپرش و دم پفکیش هیسی کشید و اسپنک محکمی به کونش زد.
+جای من نیستی ببینی وقتی اسپنکت میکنم چطوری کون ژله ایت میلرزه.
دم کیوتت پف کرده بیبی.
و یه اسپنک محکم تر به اون یکی لوپ کونش زد و با لرزیدنش هیسی کشید.
کمی دمش رو مالید و لیس کوتاهی بهش زد.
با ناله بلند کوک فهمید که اون دم پف پفی هم حساسه مثل عضوش.
دم کوک رو داخل دهنش برد و شروع کرد کمی ساک زدن واسه دمش.
وقتی حس کرد یکم دیگه ادامه بده کوک میاد از دمش فاصله گرفت و پایین تر رفت.
لوپای کونش رو باز کرد و با دیدن سوراخ کوچولوش حس کرد دیکش به مرز ترکیدن رسیده.

سوراخ کوک اسلیک ترشح کرده بود و به اندازه کافی آماده ورود دیک بزرگ ته بود ولی خوب اون تهیونگ بود حاضر بود از درد دیک عذاب بکشه ولی بیبیش هیچ دردی حس نکنه.
زبونش رو ،رو سوراخ خوردنی بلوبریش کشید و از طعم شیرین بلوبری هومی کشید.

بعد از اینکه از طعم روان کننده کوک سیر شد دو انگشتش رو واردش کرد با ندیدن هیچ تنگی بلند شد و رو دو زانو وایساد.
کوک رو به کمر برگردوند و لباش رو بوسید.
پاهای کوک رو گذاشت رو شونه های خودش و لوپای باسن کوک رو با دست باز کرد.
+میخوام واردت بشم نفس باش؟
کوک سری تکون داد به ته خیره شد.
ته با لبخند مهربونی موهای کوک رو از جلو چشماش کنار داد و گوش های لرزونش رو نوازش کرد.

دیکش رو تو دست گرفت و اروم وارد کوک شد.
_اهههه....اوممم ددی..محشره..اوم.
ته ناله مردونه ای کرد و یه ضربه تو کوک زد.
_امم‌...ددی شروع کن.
ته سری تکون داد و ضربه هاش رو شروع کرد.

بعد از دو ضربه آروم ولی محکم ناله بلند کوک بلند شد و این نشون از پیدا شدن پروستات پسر میداد.
ته ضربه هاش رو تو همون نقطه متمرکز کرد و شروع کرد سریع تر کردن ضربه هاش.
_اممم..ددی تندتر خواهششش...اههه.
با تند تر شدن ضربه های ته ناله بلندی سر داد و ملافه رو تو مشتش گرفت و فشار داد.
+امم..عشقمی تو خرگوشی هیچ کس نمیتونست این لذت رو به بدنم بده توله.
با سختی جملش رو تموم کرد و سریع تر ضربه زد.

با چند ضربه دیگه هردو هم زمان باهم خالی شدن ته تو کوک و کوک بین شکم هاشون.
+اههه..عالی بودی پسرک بلوبریمم.
همونطور که از کوک می‌کشید بیرون گفت و خودش رو پرت کرد کنار کوک و اون رو تو بغل خودش گرفت.
_ددی هم عالی بود.
بهترین لذتی بود که میتونستی بهم بدی.
ددی؟
ته نفس عمیقی کشید و گفت:
+جان دلم؟
_الان ته ته کلا برای کوکو شد؟
ته صورت کوک رو غرق بوسه کرد و بین هر بوسه یه کلمه میگفت:
+معلومه..عزیزم...ته ته...مال..تو..بود...ازهمون..موقع تولدت... تا الان...امم..عاشقتم بلوبریم.
کوک خنده ای کرد و گفت
_منم دوست دارم.

___________________________
پارت ۱۳ تقدیم نگاهتون.

آنقدر ذوق داشتم خودم زودتر پارت اسماتشو براتون بزارم چون میدونم همتون دنبال اسماتین😂

نظرتونو کامنت کنید ووت بدید پدر منو درنیارید.

شرط پارت بعد:
ووت:+۳۰
کامنت:+۳۵
ببینم چه میکنید ناامیدم نکنید دیگه.
دیسیتین دیریم بای🦖🍑

Du hast das Ende der veröffentlichten Teile erreicht.

⏰ Letzte Aktualisierung: May 08 ⏰

Füge diese Geschichte zu deiner Bibliothek hinzu, um über neue Kapitel informiert zu werden!

M̶Y̶ L̶I̶F̶E̶Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt