part 7

16 3 0
                                    

........................‌‌‌...........................‌.‌‌‌‌............

جین سرشو تکون داد و چند ثانیه تو سکوت گذشت که یهو جین از جاش پرید

جین~اَه یادم رفت شماره اون کیوتی رو بگیرم.

یجوری جین با چهره غمگینی اینو گفت که من و ته چند دقیقه فقط با چهره تاسف بار نگاش کردیم

" جی هوپ "

شوگا_...ولم کن.... د ولم کن دیگه ..... مگه نمیشنوی؟...

جونگ کوک× نه....ولت نمیکنم.....اگه ولت کنم میری طرفو میکشی....قرارمون این بود به کسی اسیب نزنیم.... خودت اینو گف...اخ....

شوگا با زدن صندلی چوبی به جونگ کوک بلاخره تونست خودشو از دستای جونگ کوک ازاد کنه و با عصبانیت و چشمای قرمز عین این گاوا به سمت در پرواز کنه

آیش چه حوصله سربر بعد بیست دقیقه بلاخره تونست فرار کنه

الانم که انگار تو دوره کنده شوگا هی خودشو میکشه سمت در از این ورم جونگ کوک لباسشو گرفته ول نمیکنه

شوگا_کاش بهت نمیگفتم چیشده......اصلا مگه تو خودت پا نداری چرا باید میرسوندمت سوییت.......البته میدونم من نگفتم تو از زیر زبونم کشیدی بیرون......لعنت بهت... ولم کن دیگه...

یه دونه چیپس دیگه گذاشتم دهنم و دوباره به این نمایش کسل کننده نگاه کردم

جونگ کوک×جی هوپ گمشو بیا بگیرش دیگه الان میره......اخ

اوه اوه داره جالب میشه.

شوگا برداشت یه مشت محکم زد به جونگ کوک و دیگه نرفت سمت در فقط پشت سر هم داشت به جونگ کوک مشت میزد

جونگ کوک بلاخره تونست خودشو از زیر شوگا بکشه بیرون و این سری اون به سمت شوگا حمله کرد

جونگ کوک×عوضی!!

واو . ایول .

آیششش چیپسام تموم شد .

^ ببخشیدد!! شما دوتااا !! با شمامااا !!

بلند داد زدم . بلا خره دست از مبارزه برداشتنو نگام کردن البته با صورتایه خونی

^ یه لحظه صبر کنید !!!

و بعد حرفم فورا دویدم سمت اشپز خونه سعی کردم با بیشترین سرعت ممکن تخمه رو پیدا کنم

^ آآ اینا هاش

تخمه رو برداشتمو با ذوق فورا دویدم سمت حال

که با دیدن جونگ کوک و شوگا که هرکدوم یه سمت پخش شده بودن بادم خابید.

" جونگ کوک "

× نه!!

برای بار سومه که دارم به جی هوپ این کلمه رو میگم چرا نمیفهمه؟

جی هوپ که روی کاناپه سوییت نشسته بود و داشت فیلم نگاه میکرد گفت

جی هوپ ^ بیخیال کوک میترسی ؟؟ میترسی ببرم ازت مگه نه؟

تابی به چشمام دادم و با تمسخر گفتم

×عمرا!! من از تو بترسم؟

جی هوپ بلاخره چشاشو از اون تلویزیون بی صاحاب گرفت و داد بهم

جی هوپ ^ پس چرا نمی یایی مسابقه بدیم ؟ یه کورس سادس هاا!!

تا خاستم جوابشو بدم یونگی در حالی موهاش خیس بود از اتاق اومد بیرون و به جای من جواب داد

یونگی _جی هوپ قبول کن تو بعد از این که میبری آدمو مجبور میکنی به کارای احمقانه

با تکون دادن سرم نشون دادم با یونگی موافقم که یهو یچیزی پرت شد بغلم

یونگی_ گوشیت داشت زنگ میخورد

گوشیمو برداشتم ببینم کی داشت زنگ میزد که همون لحظه اسم •قلبم• اومد بالا صفحه

یه لبخند زدم

قبلا سر اینکه خودشو اینجوری سیو کرده بود جفتمون پشمامون ریخته بود

خودشم شوکه شده بود چه برسه به من

بدون توجه به جی هوپ که داشت به یونگی غر میزد که شرطاش اصلا مسخره نیست رفتم تو اتاق

لبخندم پر رنگ تر شد و تماس جواب دادم

که همون لحظه صدای دادش پیچید تو گوشم

• جئون عوضییییی !!!

که خب این چیز عجیبی نیست


................................................................

𝑴𝒐𝒓𝒑𝒉𝒊𝒏𝒆 :]] مورفین Where stories live. Discover now