part 8

134 31 4
                                    

با حالتی که توش کلافگی و پوکری موج میزد بهشون که دهن به دهن هم میدن خیره میشم
یه نگاه به اون و یه نگاه به اون میندازم
+ آه کافیه، اینجا اداره ست نه اتاق خوابتون
حرفمو گفتم و از جام بلند شدم
از اتاق بازجویی بدون مکث خارج شدم و با چند برگه بین دستام میزارمش جلوی یونگی و ضربه ی ارومی برای اشاره بهش میزنم
+امضاش کن، بعدش میتونی بری
دستامو دو طرف میز گذاشتم و با جدیت حرف زدم
+در ضمن از شهر خارج نشو
با رفتنشون تا انتهای ساعت کاریم تو اتاقم میمونم و نامه های کلاغو یکی یکی میخونم
کش و قوسی به کمر خشک شدم میدم و
از حس خستگی و کوفتگی بدنم اه خش داری میگم و کت بلندمو از روی صندلیم برمیدارم و میپوشمش
+امروز کاملا خسته کنندست
توی فکر بودم و زیر لب حرف میزدم که صدای خسته نباشید های تکراری همکارا به گوشم رسید
لبخند گرمی بهشون میزنم و بالاخره از اداره خارج میشم
بین قدمای ارومی که تا خونه برمیدارم از خنکی هوای مسیر و اسمون پر از ستاره لذت میبرم
با رسیدنم به خیابونی که خونم انتهاش قراره داره به وضوح در قهوه ای رنگ خونه رو میبینم و زیرلب زمزمه میکنم
-بالاخره استراحت
با دیدن سایه ای که از خونم خارج میشه ودفاکی زیرلب می‌گم و سمتش میدوم
و حالا میتونم ببینمش
مرد قد بلندی که ماسک سفیدی روی چهرش داشت و موهای مشکی رنگ و خوشحالتی که چندین تارشون روی ماسک رو پوشونده بود
با صدای دلنشینی زمزمه کرد
+سلام کوکی من...از دیدنم خوشحالی؟
بلاخره کلاغ و ملاقات کرده بودم و با ترس و یکمی تعجب نگاهش می کنم و زیر لب طوری که نشنوه میگم
   -چی...الان جدی چی گفتی؟
کوکی من؟
سوالی بهش خیره میشم که صدای خنده های گرمش فضای اطرافمو پر میکنه
+کلاغتو نشناختی کارآگاه خیلی وقته مشتاق یه مکالمه م
عصبی تر شدم جدی خودشه
همینجا فاکینگ تو خونم بود
-توی عوضی..
با شنیدن صدای تکخند حرص درار و رو مخش   که بین حرفم پریده دوباره اون صدای لعنت شدش به گوشم رسید
-می دونی که فحش چیز بدیه کارآگاه، نوچ نوچ نوچ
برای ادامه ی حرفش نزدیک تر شد و با لحن جدی تری زمزمه کرد
- نیازه کمی باهم صحبت کنیم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
صلوات بفرستین عزیزان بالاخره همو دیدن🫶

Crow-VkWhere stories live. Discover now