دنیای مبهم

39 7 22
                                    

[د.ا.د سم]

بالاخره وقتش رسید!
بعد از این همه زجرکشیدن، فردا روز حرکته.

این اواخر به قدری به همه‌مون سخت گذشته که پوست و استخون شدیم.
خدا می‌دونه بعد از این قرار وارد چه بدبختی‌ای بشیم. فقط کاش تموم بشه که دیگه از تحملمون خارجه.

در رو بازکردم و از پایگاه خارج شدم. بچه‌ها کنار هم حلقه زده‌بودند.

نزدیکشون شدم و خودم رو بین کاترین و لویی جاکردم.
میلی:« ...بعدش با اون همه غرور و تعریفی که از آشپزیش کرده‌بود، دیدیم از پشت‌سرش داره دود بلند میشه... »

بلند خندید و بقیه‌هم همراهش می‌خندیدن.
صبرکن ببینم! دوباره داره اون موضوع رو برای بقیه تعریف می‌کنه؟!!

میلی:«خدای من هنوزم وقتی بهش فکرمی‌کنم خنده‌م می‌گیره... وقتی دید غذاش داره می‌سوزه سریع برگشت که گازو خاموش کنه...»

قهقهه‌ای زد و اشک‌هاش از سر خنده‌ جاری شده‌بود:« سرشو خم کرد که گازو خاموش کنه و...»

اگه همین‌طور ادامه می‌داد آبرو برام باقی نمی‌موند!پریدم وسط حرفش:«بس کن میلییی!!»

با خنده ادامه داد:« موهاش با شعله برخورد کرد و خودش متوجه نشده‌بود که روی موهاش یه آتیشه...»

همینطور می‌خندید و بقیه‌رو هم به خنده انداخته‌بود. با دست‌هام از روی شیشه‌ی کلاه صورتم رو پوشوندم. خدایا من یه‌روز این دختره‌رو می‌کشم...

میلی باز هم با آب‌وتاب شروع کرد:« دست‌به‌کمر وایستاده بود و گفت "خب خیلیم بد نشده قابل خوردنه" »

دوباره خندیدن و من همینطور سرخ‌تر می‌شدم. اصلاً چرا اومدم بیرون؟ من همونجا تو پایگاه مونده‌بودم دیگه...

میلی:« من و لویی نزدیک بود از خنده منفجر بشیم. داشتیم در تایید حرفش سرتکون می‌دادیم و سعی می‌کردیم به کاکل کز خورده‌ش نخندیم.»

خدایا بسه! انقدر منو عذاب نده!

هری خندید و گفت:« هنوزم نفهمیده بود موهاش سوخته؟»
میلی:« اوه نه! و ما علاوه بر غذای سوخته، یه سم با موهای سوخته هم داشتیم.»

دوباره خندید و مشتش رو بالا اورد و لویی مشتش رو کوبید بهش و به من نگاه کردن و خندیدن.
چشمام رو چرخوندم. اینا دیگه کی بودن که من باهاشون هم‌تیمی شدم آخه!

نگاهم رفت سمت هری که انگار تو یه دنیای دیگه بود و زل زده‌بود به لویی‌ای که داره می‌خنده.
یه لحظه وایسا! خبریه؟!

لویی سنگینی نگاهش رو حس کرد و سرشو سمت هری برگردوند. تا نگاه‌هاشون با هم تلاقی کرد سرشونو برگردوندن نگاهشونو از هم گرفتن.

چه اتفاقی بینشون افتاده؟

                                    ***

Where the stars live [L.S]Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz