part 10

38 7 6
                                    

کریس که سوهو رو شوکه دید با لبخند ازش فاصله گرفت و دسته گل رو جلوش برد.
این برای عذرخواهی اول.
سوهو با تعجب دست گل رو گرفت و روی کارت رو خوند.
سر بالا آورد و گفت: خودتو جای مشتری جا زدی که اینو برای خودم درست کنم؟
کریس با لبخند گفت: بله لطف کنید حساب کنید این هدیه من به شماست.
و با یادآوری چیزی برگشت سمت میز :عا یادم رفت قهوه ها تا سرد نشدن باید خورده بشن.
و به همراه کیک آورد جلوی میز پیشخوان چشم سوهو با دیدن قهوه کاراملی و کیک وانیل شکلات برق زد بعد از گذاشتن گل درون گلدان پر از آب به میز نزدیک شد و قهوه رو از کریس گرفت و باهم مشغول خوردن شدن.
سوهو با کنجکاوی پرسید: راستی چطور شد که رفتی یهو خودتو عوض کردی؟
و به سر و صورتش اشاره کرد.
کریس با یادآوری چیزی گفت: یادته وقتی دبیرستان بودیم؟
میگفتی میتونی با ظاهر من از من ستاره کیپاپ بسازی
سوهو کمی فکر کرد و گفت: گفتم من میتونم نکه تو شکلت شبیه ستاره های کیپاپ باشه
کریس خنده ای کرد و گفت: حالا که دیدی شبیه شدم تازه تو ام منو درست نکردی به آرایشگر گفتم اونم انجام داد.
سوهو که کم آورد گفت: واقعا که تو...
کریس نگاه پرمحبتشو به سوهو داد: حالا عذرخواهی مو قبول میکنی؟
سوهو از لحن جدی کریس ترسید و دستپاچه با خنده گفت: یااااا عذرخواهی برای چی فقط چون گوشیمو بی اجازه برداشتی؟ گفتم که خودم تنبیهت میکنم.
کریس اما لحن جدیش جدی تر شد: باید منو ببخشی که عاشقت شدم به خاطر من زندگیت اینطوری شده سوهویا.
اما نشنید که سوهو تو دلش گفت: گناه من از تو خیلی بزرگتره کریس.
اما به جاش بلند گفت: خوب آماده تنبیهت هستی؟
کریس لبخندی زد و سر تکون داد
سوهو کتابا و لپتاپ رو دستش داد و گفت: امروز سفارش زیاد داریم باید حساب کتابا رو درستشون کنی منم مشغول آماده کردن سفارشا میشم.
کریس سری تکون داد و با لبخند مشغول شد سهون چند باری زنگ زد که جز بار آخر جواب نداد: چی میگی اوه سهون؟
_ هیونگ کجایی نمیخوای بیای شرکت؟ گالری هم که نرفتی.
کریس جواب داد: نه امروز مرخصیم فردا میرم گالری بعدم میام اونجا.
سهون کنجکاوانه پرسید: ولی کجا هستی الان؟
کریس برای تفره رفتن از جواب سریع گفت: اوه سهون بهتره کارا لنگ نمونه وگرنه از فردا تفریح ممنوع خبری نیست.
و سریع گوشی رو قطع کرد.
بعد از تموم شدن کارا کش و قوصی به بدنش داد و اطراف رو نگاه کرد سوهو سخت مشغول درست کردن گلا بود اون موها و پوست سفید رنگش با لبای سرخش که به سرخی رزای دستش بود این صحنه قلم و پرده میخواست برای ثبت شدن بدون اینکه سوهو بفهمه گوشیشو برداشت و عکسی از سوهو گرفت تا به موقعش اونو بکشه.
سوهو سرشو بلند کرد و با دیدن کریس که سرش تو گوشی بود و لبخند میزد حس حسادتش قد کشید: خوش میگزره؟
کریس سر بلند کرد و ازجا بلند شد کنار سوهو ایستاد اوه بله مجازات شماره ۱ تموم شد امر دیگه قربان؟
سوهو کمی فکر کرد و گفت: بهتره درست انجامشون داده باشی کریس وو.
کریس در حالی که روی صندلی روبروی سوهو نشست گفت: احتمالا گل فروشی تو خوش شانس ترین گل فروشی سال بشه که آدمی مثل من حسابدار اون شده.
سوهو تک خندی زد و زیر لب زمزمه کرد: ازخود راضی
بعد از اتمام دسته گل آخر سوهو اون رو روی پیشخوان گذاشت با ورود مشتری دسته گل رو تحویل داد و هزینه رو حساب کرد.
با رفتنش به کریسی که روی صندلی خواب بود نگاه کرد اون پیشونی و دماغش و لب های قلوه ایش با اون اخم جذابش دلش میخواست لمسشون کنه اما میدونست اگه کریس از خواب بیدار شه بهونه ای نداره پس فقط نگاهش کرد.
کریس باهمون حالت آروم گفت: اگه یکم دیگه بهم نگاه کنی قول نمیدم امشب از اینجا برم.
سوهو نگاهشو گرفت و به اطراف داد: بیداری.
کریس چشماشو باز کرد و خیره یه سوهو : خواستم به گلا حسودی نکنم ولی نتونستم بخوابم.
سوهو برگشت و حالت صورتش متعجب شد: چرا؟
کریس از جاش بلند شد کتشو برداشت :بگذریم بریم که الان به جای ناهار باید دو وعده غذا بخوریم جای شام و ناهار.
سوهو به آرامی بلند شد پیراهن سفید رنگش رو صاف کرد و به دنبال کریس با برداشتن وسایلش از مغازه خارج شد در رو قفل کرد و به سمتی که کریس دقایقی پیش رفته بود حرکت کرد.
با دیدن ماشین قرمز رنگ گفت: سلیقه ت تو انتخاب ماشینم انگاری عوض شده.
کریس که در سمت کمک راننده رو باز کرد و سوهو با مکث کوتاهی سوار شد با سوار شدن کریس با سرعت به محلی که رزرو کرده بود رفتن هر دو بعد پارک ماشین پیاده شده و به سمت رستوران شیکی حرکت کردن سوهو با دیدن رستوران گفت: میتونستیم به‌نودل خوری خانم پارک بریم کریس.
اما کریس بدون حرف سوهو رو به سمت میز کناره پنجره هل داد: اونوقت نمیتونستیم این منظره رو داشته باشیم پشت میز نشستن منو هارو از روی میز برداشتن سوهو با دیدن قیمتا تقریبا آب دهنش رو قورت داد اما کریس خیلی خونسرد به گارسون اشاره کرد .
با اومدن گارسون سفارش خودش رو داد و منتظر سوهو شد که سوهو تنها غذایی با پایین ترین قیمت رو سفارش داد کریس سر به زیر خنده ای کرد چشماشو بالا کشید و سفارش های دیگه ای داد.
سوهو که از کار کریس تعجب کرده بود گفت: یا یا یا چرا انقدر غذا سفارش دادی کریس دستی رو شکمش گذاشت و با درموندگی گفت: خیلی گرسنمه تمام روز رو ازم کار کشیدی.
سوهو چشم غره ای رفت و گفت: بهتره همشو بخوری کریس وو چون قراره بیشتر هم بهت کار بدم.
کریس که چشماشو درشت کرد گفت: یاااااا تو میتونی این همه کار کنی و فقط یه سالاد بخوری؟
سوهو برای فرار از نگاهش نمایشی به ناخوناش نگاه کرد: معلومه چون عادت کردم.  با آوردن غذا ها که به راحتی اندازه ۵ نفر رو سیر میکرد چشمای سوهو گرد و چشمای کریس برق زد کریس و نگاهشو برداشت و گفت: خوب بهتره شروع کنیم و شروع کرد به خورد کردن استیک تو بشقابش .
تکه هایی از استیک رو انداخت تو بشقاب سوهو و شروع کرد به خوردن سوهو با دیدن کار کریس لبخند بی جونی زد و او هم شروع کرد کریس درواقع هر غذایی رو که میخواست شروع کنه نیمی از اون رو داخل ظرف سوهو میریخت و سوهو ازش تشکر میکرد یا میگفت بیشتر بخور
در نهایت سوهو بلند شد تا صورت حساب رو پرداخت کنه که گارسون اول نگاهی به کریس انداخت و با اشاره کریس تعظیمی بهش کرد و کارتی رو از کریس گرفت سوهو به سمتش برگشت: یااااا خودم میتونستم حساب کنم.
کریس دستی روی گردنش کشید: همه شو که من خوردم نکنه دلت به حالم سوخته میخوای غذام حساب کنی؟
سوهو خواست چیزی بگه که کریس بعد پس گرفتن کارتش دستشو گرفت و کشید سمت خروجی با سوار ماشین شدن به سمت گل فروشی حرکت کرد
توی طول راه سوهو تمام حواسش به جز چشماش که به روبرو زل زده بود به کریس بود حالش حالی بود که انگار توی شکمش به جای غذا پروانه ریخته بودن که توی دلش پرواز کنن و خودشونو به دیواره معده ش بزنن لبخندی روی لباش شکل گرفته بود که اگه خودش میدید فکر میکرد دیوانه شده اما فکرش پیش کریس بود از صبح که به گل فروشی اومده بود امروز رو براش متفاوت تر کرده بود از صبح که سورپرایزش کرد با اون گلا بعدم که تو کارای گلفروشی کمکش کرد در اخرم که این رستوران...
از تمام اینا خوشی شیرینی مونده بود به دلش که دوست داشت برای کریس همچین حسی رو بسازه اما راهشو بلد نبود با به یاد آوردن اینکه مجبور میشه خودش با پای خودش از زندگی کریس بره تمام خوشی اون لحظه شو میتونست نابود کنه اما تصمیم گرفت امروز فقط امروز به این موضوع فکر نکنه و سعیشو بکنه تا برای کریس جزوی از خاطرات خوب بشه.
با ایستادن ماشین جلوی گل فروشی کریس با لبخند رو به سوهو کرد:
کی گل فروشی رو میبندی؟
سوهو به چشماش نگاه کرد:  ساعت ۸ چطور؟
کریس سری تکون داد و همزمان که دستگیره در و میکشید بازش کنه گفت: هیچی بزن بریم؟.
سوهو با باز کردن در گلفروشی وارد شد به سمت پیشخوان رفت و دفتر حساب کتابا رو باز کرد: اوووو ییفان شی میبینم که سخت کار میکنی همه چی مرتبه.
کریس همزمان که جواب میداد دسته جاروی گوشه مغازه رو گرفت و برگای کف زمین رو جارو کرد: بله سوهو شی همون طور که میبینی من کارم تو حساب کتاب خوبه.
سوهو برای اینکه سر به سرش بزاره با اشاره به جاروی تو دستش گفت: منظورم مرتب کردن بود
کریس ایستاد و تکیه به جاروی لحظه ای نگاش کرد و دوباره مشغول جارو کردن کف زمین شد
سوهو با خنده دفتر کتابا جعبه رسید ها و علاوه بر اون لپتاپ خاموش شده رو جمع کرد و گذاشت توی کیفش.
رو به کریس گفت: موافقی امروز بیخیال کار بشیم؟
کریس با ذوق ته دلش گفت: اوم ولی مگه نمیخواستی تا ۸ کار کنی؟
سوهو سمت پالتوش روی جالباسی اتاقک رفت و گفت: عیب نداره یه روزه فقط
کریس که مطمئن بود سوهو اونو نمیبینه از خوشحالی لبخند زد و کش و قوسی به بدن خسته ش داد سوهو ادامه داد: حتما توهم خسته شدی درسته؟
کریس خودشو جمع کرد و با اینکه میدونست سوهو اونو نمیبینه جواب داد: خسته؟ نه من خسته نیستم اگه تو خسته ای میتونیم زودتر کارو تعطیل کنیم.
سوهو با لبخند برگشت و پالتوی کریس رو بهش داد با اینکه دیده بود از توی مانیتور دوربینای  اتاقک کریس از خستگی خودشو کش میده گفت: اره منم خسته ام بهتره امروز بریم
و بعد از خاموش کردن چراغا از گلفروشی خارج شد کریس هم به دنبالش درحالی که پالتوشو می پوشید زیر نور غروب آفتاب به سمت ماشین کریس رفتن.
با سوار شدن سوهو کریس پاشو روی گاز فشرد و با سرعت از خیابون گذر کرد توی مسیر از زمانی که به رستوران میرفتن تا همین الان سوهو موتور سواری رو میدید که همه جا دنبالشون میاد با تردید به کریس گفت: کریس...اممم... مطمئن نیستم ولی انگار یکی دنبالمونه
کریس با فکر اینکه نکنه همون موتور سواری باشه که بهش شلیک کرد در حالی که فراموش کرده بود اون موتور سوار دی او عه از آینه نگاهی انداخت و سرعت رو بیشتر کرد و این بار اجازه نداد کیونگ سو بهش برسه بعد گم کردنش مستقیم به سمت خونه رفت کیونگ که عصبی شده بود کنار خیابون ایستاد خسته از گشتن دنبال مازراتی قرمز رنگ به کای زنگ زد با وصل شدن تماس سریع گفت: کجایی
کای با من و من گفت: هیونگ من الان پیش سهونم توی شرکت طوری شده؟
کیونگ سریع پرسید: کریس نیومد شرکت؟
کای سریع گفت: نه مگه قرار نبود امروز خونه باهاش بمونی؟
کیونگ با حرص نفس عمیقی کشید و با دندونای قفل شده گفت: حتما پیشم نیست که دارم از تو میپرسم کیم جونگین.
کای که فهمید کریس کیونگ رو پیچونده برای عصبی نکردنش تنها گفت: اگه اومد اینجا باهات تماس میگیرم هیونگ . کیونگ سریع قطع کرد شماره کریس رو گرفت اما کریس از آخرین تماس سهون گوشیشو سایلنت کرده بود و نمی شنید.
با توقف مازراتی قرمز رنگ جلوی خونه ، سوهو سر برگردوند : چرا اومدیم اینجا؟
کریس به صورتش که متعجب به خونه نگاه میکرد گفت: بیا پایین قول میدم ندزدمت و باهم از ماشین پیاده شدن نگهبان سوئیچ رو تحویل گرفت و سوار ماشین شد و به سمت پارکینگ روند. کریس و سوهو وارد هال شدن کریس همون طور که به طبقه بالا میرفت گفت: بشین تا بیام.

This Is Love _ این عشقهWhere stories live. Discover now