هیونجین لبهاشون رو به هم متصل کرد و بوسهی نه چندان خشنی رو شروع کرد و دستش رو به آرومی زیر لباس پسر برد
فلیکس چشماش رو بست و بی توجه به اشکی که از گوشهی چشمش جاری شد و روی بالش ریخت دستاش رو دور گردن مرد حلقه کرد و بوسشون رو عمیق تر کرد
هیونجین بدون اینکه اتصال لبهاشون رو قطع کنه پیرهن فلیکس رو بالا داد و با نوک انگشتاش مشغول بازی و تحریک کردن نیپلای حساس پسر شد
فلیکس با وجود حال خرابش نمیتونست مقاومتی در برابر لمسای هیون داشته باشه
نالهی آرومی کرد که بین لبهای مرد خفه شد
لرزش بدنش با هر بار لمس شدن برای هیونجین بس بود تا بفهمه پسر کوچیکتر رو چقدر تحریک کرده
به آرومی لبهاشون رو از هم فاصله داد و پوست سفید گردنش رو بین لبهاش کشید و رد خودش رو به جا گذاشت
فلیکس که هنوز دستش روی شونه های هیون رها شده بود فقط با نالههای آرومش میتونست خودش رو تخلیه کنه
همیشه سعی میکرد تو رابطه همراهی کنه و بتونه برای هیون هم جذابترش کنه ولی دست خودش نبود
بدنش در مقابل این مرد ضعیف میشد
یه لمس ازش کافی بود تا تموم تسلطش رو به بدن خودش از دست بده و خودش رو کاملا به هیونجین بسپره
هیونجین سرش رو عقب برد و با رضایت به گردن قرمز شدهی پسر نگاه کرد
میدونست خیلی زود کبود میشه
پوست زیبای فلیکسش با رد مالکیت خودش زیباتر هم میشد
خیلی زود از شر لباساشون خلاص شد و به بدن برهنهی پسر چشم دوخت
هر چند بار هم که این بدن رو میدید و حسش میکرد بازم براش عادی نمیشد و نمیتونست دست از تحسینش برداره
پسرکش شبیه یه الههی یونانی بود
کمی ازش فاصله گرفت و چند لحظه بعد چشمای فلیس با شوک باز شدن و آه بلندی از لذت یدفعهای که به بدنش وارد شده بود کشید و چنگ آرومی به موهای جونگکوک زد
YOU ARE READING
𝕐𝕚𝕟 𝕒𝕟𝕕 𝕐𝕒𝕟𝕘 (Hyunlix Ver.)
FanfictionCouple:HYUNLIX, MINSUNG Ganres: Action, harsh, mystery, romance, smut🔞 Author:NV S: 1402.1.21 E: آپ: هر شنبه "اولین باری که چشمام اونو دیدن هیچوقت یادم نمیره انگار قلبم بعد سالها برای اولین بار میتپید " هیونجین ۲۸ ساله بعد دو سال توی پنهان کردن...