𝕐𝕚𝕟 𝕒𝕟𝕕 𝕐𝕒𝕟𝕘 (Hyunlix Ver.)

4. the decision

دو طرف پاکت رو با دقت نگاه کرد و با ندیدن چیز مشکوک یا اسمی بازش کرد
کاغذ داخل رو باز کرد و با خوندن متن نوشته شده بدنش به لرزه افتاد

" نام: هوانگ هیونجین
سن: ۲۸ سال
خانواده: نامشخص
مقام: رئیس کل باند
تعداد قتل: نامشخص
لیست جرایم مرتکب شده: قاچاق انسان و مواد مخدر
قتل، قاچاق اسلحه‌.....

پایین اطلاعات و عکس هیونجین به سادگی نوشته شده بود: "میدونم گیر افتادی، بهت هشدار داده بودم ولی حالا میتونیم کمکت کنیم
اگه قبولش میکنی تراشه‌ی داخل پاکت رو داخل گوشت بذار و این نامه رو از بین ببر"

فلیکس با شک داخل پاکت رو نگاه کرد و با دیدن تراشه‌ی ریزی که به سختی دیده میشد به آرومی برش داشت و پاکت خالی رو کنار گذاشت
با دقت به تراشه نگاه کرد
گیج بود...نمیتونست با خودش به توافق برسه
حتی یه درصد نمیدونست این آدما کین
اگه راست بود و این جرایم رو هیونجین مرتکب شده بود، که البته با چیزایی که فلیکس دیده بود چندان بعید نمیدونست، چطوری حالا آزاد بود و گیر نیفتاده بود
این آدما کی بودن؟ چه سودی از کمک به هیونجین میبردن؟

با دردی که توی معدش پیچید به خودش اومد
به ساعت نگاهی انداخت
بیشتر از یه ساعت بود که با تراشه توی دستش به فکر فرو رفته بود
با کلافگی دستی توی موهاش کشید
به نامه و پاکت که روی میز گذاشته بود نگاه کرد
قبل هر تصمیمی بهتر بود قبل برگشتن هیونجین اونارو نابود میکرد
به شومینه نگاهی انداخت
میتونست بسوزونتش
کاغذها رو برداشت و بی معطلی داخل آتش انداخت
و برای بار آخر با شک به تراشه نگاه کرد
دستش رو مشت کرد و‌ نفس عمیقی کشید
و بالاخره تراشه رو داخل گوشش گذاشت
.
.
.