25| Scarlett flames

155 49 125
                                    

چون تولدمه🎈

᯽ᴛᴏ ᴍɪɢʜᴛ ʟɪᴋᴇ ʟɪsᴛᴇɴ ᴛᴏ: Lay Me Down by Sam Smith

᯽ʟɪᴋᴇ ᴀɴᴅ ᴄᴏᴍᴍᴇɴᴛ

«شعله های سرخ»

•᯽❀᯽•

با صدای زنگ اعصاب خردکن تلفن، که حالا بیشتر از هروقت دیگری و با هر تعریف و معنایی مخل آسایش بود، چشم هاش گرد شد و با دردی که پلک هاش از چندیدن روز زل زدن حالا منعطف شده، از پنجره به روبرو خیره شد.

وقت را تلف نکرد. به سرعت چرخید و اهمیتی نداد که جامدادی و وسایل روی میز را به هم ریخت، و حتما هری بخاطر آن خفه‌اش می‌کند. غرغر بماند برای وقتی که همکار و دوست و برادرش زنده و سالم برگشت.
تلفن رو برداشت و بی‌آنکه بخواهد یا دردش را بفهمد به گوشش کوبید.

نایل: بله!؟!

صدای پشت تلفن نفس های عمیق بود و سر و صدای ضعیفی از همهمه ی مردم. و میان آنها اسمش خودش رو شنید، از لب هایی که انتظار میکشید.

هری: نایل!

نایل با خیال آسوده چشم هاش رو محکم بست و با انگشت هاش فشرد.

نایل: اوه خدای من. خدایا! هری!

هری: صدامو میشنوی؟

نایل: اره. اره و خیلی خوشحالم. کجایی تو لعنتی؟ کدوم گوری رفتی که اثری ازت نیست؟ پیدات نمیکنیم!

هری: اینم بزار کنار اون خیلی چیزایی که باید توضیح بدم. لویی خوبه؟ بهش زنگ زدم خاموش بود.

نایل: اره باهاش حرف زدم خوبه ولی با ملودی رفتن یه جایی قایم شدن. گوشی خودشو خاموش کرده ولی یدونه دیگه داره پیشش.

هری: میتونی باهاش تماس بگیری؟

نایل: اصلا نگران نباش الان مهم تویی که همه رو نصفه جون کردی عوضی. کجایی؟

صدا نامفهوم بود و قطع و وصل شد. نایل با ترس چندبار اسمش رو بلند صدا زد و روی تلفن کوبید.

هری: نایلر باید بیاید اینجا دنبالم.

نایل: هری جون بکن بگو کجایی!!!

هری: اسم اینجا...اسمش... مهمانسرای اندروز. از سمت شرق هتل دوازده خان تا اینجا حدود نیم ساعت پیاده راه اومدم. همین تلفن رو دارن که بعد سه روز تعمیرات درست شد، اینترنت نیست برات لوکیشن بفرستم.

نایل: خیله خب، هری از جات تکون نخور تو راهیم.

هری: اسمم رو گفتم هربرت ادموند ریس، متوجه شدی؟!

نایل: خیالت راحت. دارم میام.

خواست تلفن را با همون هیجان روی میز بکوبد که با صدای داد هری که اسمش را فریاد می‌زد مبادا قطع کند، دوباره گوشی رو کنار گوشش برگرداند.

The Melody In Fuss Of FlamesWhere stories live. Discover now