تخلف

1.8K 149 8
                                    

تو جاش غلتی خورد و سعی کرد به اتفاقایی که دیروز براش افتاده بود فکر نکنه
هر چی بیشتر بهش فکر میکرد ، بیشتر ترس به جونش میوفتاد
شاید اشتباه بود ...
شاید همشون به خواب بود ؟
شاید همشون یه کابوس بود که ممکنه هر لحظه ازش بیدار شه
یا شاید کائنات درخواستشو از اینکه چرا
" زندگیم خیلی یکنواخته " خیلی زود براورده کردن ؟
هوف کلافه ای کشید
همش فکر میکرد این مسخره بازیا برا تو فیلماس
اون زیاد فیلم نگاه میکرد ، چیزی که براش عجیبو ترسناک بود این بوده که اون یه قرار داد یک ساله با جئون جونگکوک بسته بود !
یک سال یعنی ۳۶۵ روزو شیش ساعت ...
برای حقوق بالایی که تایین کرده بودن ، انقدر کور کورانه تصمیم گرفته بود که حتی به مدت زمان قرار داد هم توجه نکرده بود ...
اون خیلی احمق بود که به همین راحتی به یه شرکت بزرگو معروف که ممکنه هرچیزی در درونش نهفته باشه ، اعتماد کرد
اگر فردا پس ، پس فردا ، جئون اونو به یه جای بدتر با خودش ببره چی ؟

دوباره تکونی خوردو به سمت راست خوابید
به دراور اتاقش که در فاصله ی کمی ازش قرار داشت نگاه کرد و بعد نگاهشو به قاب عکس دو نفره ی خودش و مامانش داد
چجوری باید به اون چهره ی مهربون و چروکیده میگفت که امروز برای اولین بار خلاف عمرشو کرده بود ؟
انقدر ذهنش درگیر بودو همش در حال فکر کردن بود که حتی امروز رو هم سر کار نرفتو موند خونه
حتی در طول روز برای خوردن غذا و دست شویی از اتاق بیرون نیومد
یا همش تو فکر بود و یا همش خوابیده بود
طوری شده بود که مادرش برای سر زدن بهش ، پیشش رفت و حالشو پرسید اما اون به یه
" استراحت نیاز دارم " اکتفا کرد

از اونجایی که اون مادر دخترشو به خوبی میشناخت دیگه سوال پیچش نکرد ...

_______________

بعد از اینکه سینو رو میز گذاشت ، خودشم رو صندلی نشست
بعد از یه روز خودشو جمعو جور کرده بودو برگشته بود سرکار اما هنوز یکم از آشفتگی ، درون موج میزد

هه را : برای این ازت خواستم ناهارو باهم بخوریم ، که در مورد چیزی باهات صحبت کنم

مینا : خیله خب ، هه را شی . میشنوم

هه را : تو تنها کسی که من تو این چند مدت تو شرکت فقط باهاش صحبت میکنم . نمیدونم قراره چقدر از چیزایی که برات میخوام تعریف کنم ، تعجب کنی ! اما باید بگم من متوجه ی یه سری اتفاقا تو این یه هفته ای که اومدم اینجا ، شدم ...

مینا سری تکون داد
کاملا میدونست که هه را متوجه ی چه چیزایی شده اما وسط حرفش نپرید و گذاشت کامل حرفشو بزنه

هه را سمت میز خیز برداشت و با لحن پچ پچ مانندی بیان کرد
مینا هم بعد از بریدن تیکه ای غذاش اونو به دهنش بردو جوید

هه را : اون جلسه ی لعنتی ای که با جئون رفتم ، اصلا یه جلسه نبوده ... اونا داشتن دخترارو معامله میکردن ... میشه بدونم این شرکت دقیقا داره چی کاز میکنه ؟

همین بین که به حرفای هه را گوش میداد ، در مورد حرفایی که جئون بهش گفته بود هم فکر میکرد

مینا : من از همه چی با خبرم هه را شی ... اما دهنم بستت و نمیتونم همه چیو با جزئیات برات تعریف کنم ... فقط میتونم سوال هاتو کمتر کنم ...

هه را : خب هر چقدر که میتونی بگو

مینا : جئون بعد از پدرش وارث این شرکت بوده که یه سری خلاف ها توش صورت میگرفتو میگیره ...

هه را آهی کشیدو از اونجایی که درست میزد تقریبا ناراحت شد

مینا : هممون میدونیم که شرکت بازرگانیه jk یه شرکت معروف تو سئوله ... حالا کسایی مثل جئون هستن که شرکت رو اداره میکنن و به غیر از صادرات و واردات کلیه ی کالاهای
" مجاز " ، کلی چیزای دیگه مثل مواد مخدر و اصلحه هم صادرات واردات میکنن که این بزرگترین خلافه .اما جئون با تجارت های کالاهای معمولی لا پوشونی میکنه . اون حواسش به همه چی هست ولی اگر فقط ذره ای از خلاف هاشون دزر بده هممون بیچاره ایم ...

هه را : خب چرا ؟ چرا از این راه دارن خلاف میکنن ؟ چرا یه باند خلافکاری ندارن مثل تو فیلما؟ اخه چرا هر چی جلو تر میرم همه چی بیشتر مبهم میشه ؟؟؟

مینا : هه را شی به خاطر بیار که گفتم دهنم بستت و نمیتونم همه چیو با جزئیات بگم ... همچین اجازه ای طرف جئون ندارم پس تا همین جا بدونی کافیه

هه را : اخه نمیفهمم چجوری انقدر راحت منو استخدام کردین ؟؟ یعنی حتی یک درصد هم ترسی ندارین اگر قرار باشه برمو به پلیس گزارش بدم ؟

مینا : اولا هر کسی حق پا گذاشتن به همچین شرکتاییو نداره . دوما روزی که درخواست استخدامتو تو سایت شرکت ایمیل کردی جئون چکش کرد ، طولی نکشید که تو یه روز آمار تو کل اعضا ی خانوادتو در آورد ... الان کاملا از زندگیت باخبره ...

هه را فقطو فقطو با تعجب بهش نگاه کرد و به صندلیش تکیه داد
دیگه کلا برای خوردن ادامه ی غذاش هیچ اشتهایی نداشت

مینا : سوما تو احمق نیستی که سرتو به باد بدیو قطعا جونت برات مهمه . و اخر از همه ، اون هم احمق نیست که به راحتی به شرکت رات بده . حتما دلیل هایی داشته . اینارو باید بری از خودش بپرسی ...

..................................................................

خودم‌ میدونم که این پارت خیلی کوتاهه
اما ببخشید بچه ها جونی
من تا اونجایی که نوشته بودمو آپلود کردم ...

seal of ownership |  jungkook ✔️Where stories live. Discover now