•_منُ ببخش...

92 29 15
                                    

جونگین توی اتاق رقص بود و به محض اینکه مونکیو رفت دستشویی...به سمت چانیول و سهون رفت تا باهاشون صحبت کنه.

"جونگین:هی...

اونا فقط نگاش کردن.

"جونگین:چرا باهام اینجوری رفتار میکنید..؟!من چند ساله باهاتون دوستمم..نه اونن...!

"چانیول:الان اون دوست ماعه...!

"سهون:اون لایق بد اخلاقیای تو نیست..!

"جونگین؛خیلی خب..من..من از کارم پشیمونم..!

"چانیول:هستی..؟

"جونگین:واقعا پشیمونم...(سرش پایین انداخت.)

"سهون:خوبه..!(بازوهاش بهم گره زد.)

"جونگین:میتونید اوضاع رو بین من و کیونگسو،درست کنید..؟(بزاقش به سختی بلعید.)

چانیول و سهون نگاهی بهم دیگه انداختن و سر تکون دادن.
"خیلی خب.

"جونگین:ممنونم...!(لبخند پهنی زد.)

"چانیول:چکاری از ما ساختس..؟

"جونگین:نمیدونم...! باهاش حرف بزنید..

"سهون؛چرا خودت باهاش حرف نمیزنی..؟

"جونگین:عاح..من نمیخوام..!نه بخاطر اینکه ازش خوشم نمیاد..بخاطر اینکه من از کاری که کردم ازش خجالت میکشم...

"سهون:باشه..من باهاش حرف میزنم..

"چانیول؛عوهوم..منم همینطور..

"جونگین:ممنون..(با خوشحالی لبخند زد.)

اونا با هم رفتن رستوران تا ناهار بخورن.

"چانیول؛خب...میخوای با جونگین چکار کنی..؟
(از کیونگسو پرسید)

"کیونگسو:جونگین دیگه کیه..؟

"سهون:هم اتاقیت..

کیونگسو چشماش چرخوند.

"کیونگسو:من..هم اتاقی ندارم و جونگینی هم نمیشناسم..! داری راجب کی حرف میزنی..؟

"سوهو:تو باید اون ببخشیش...ماها هممون اشتباه میکنیم..

"کیونگسو:راجش فکر میکنم..البته اگه اون عذرخواهی کنه...(از سیب‌زمینی سرخ شده اش خورد.)

"سوهو:میکنه..

"بکهیون:من کیونگسو رو درک میکنم..! اگه منم بجای اون بودم همینکار میکردم..!

کیونگسو عاحی کشید.

"کیونگسو:بیاین راجب ی چیز دیگه حرف بزنیم و شروع کرد به حرف زدن راجب شهرش.

روزشون تموم شد و اونا به خوابگاه برگشتن.جونگین توی اتاق خواب پیدا کرد.لباساش عوض کرد و رفت تا دوش بگیره.

جونگین نفسش بیرون داد.اون از وضعیتی که توش قرار گرفته بود،متنفر بود.به پذیرایی رفت همه اونجا بودن.

Embrace my heart(kaisoo_translation)Where stories live. Discover now