جونگین توی اتاق رقص بود و به محض اینکه مونکیو رفت دستشویی...به سمت چانیول و سهون رفت تا باهاشون صحبت کنه.
"جونگین:هی...
اونا فقط نگاش کردن.
"جونگین:چرا باهام اینجوری رفتار میکنید..؟!من چند ساله باهاتون دوستمم..نه اونن...!
"چانیول:الان اون دوست ماعه...!
"سهون:اون لایق بد اخلاقیای تو نیست..!
"جونگین؛خیلی خب..من..من از کارم پشیمونم..!
"چانیول:هستی..؟
"جونگین:واقعا پشیمونم...(سرش پایین انداخت.)
"سهون:خوبه..!(بازوهاش بهم گره زد.)
"جونگین:میتونید اوضاع رو بین من و کیونگسو،درست کنید..؟(بزاقش به سختی بلعید.)
چانیول و سهون نگاهی بهم دیگه انداختن و سر تکون دادن.
"خیلی خب."جونگین:ممنونم...!(لبخند پهنی زد.)
"چانیول:چکاری از ما ساختس..؟
"جونگین:نمیدونم...! باهاش حرف بزنید..
"سهون؛چرا خودت باهاش حرف نمیزنی..؟
"جونگین:عاح..من نمیخوام..!نه بخاطر اینکه ازش خوشم نمیاد..بخاطر اینکه من از کاری که کردم ازش خجالت میکشم...
"سهون:باشه..من باهاش حرف میزنم..
"چانیول؛عوهوم..منم همینطور..
"جونگین:ممنون..(با خوشحالی لبخند زد.)
اونا با هم رفتن رستوران تا ناهار بخورن.
"چانیول؛خب...میخوای با جونگین چکار کنی..؟
(از کیونگسو پرسید)"کیونگسو:جونگین دیگه کیه..؟
"سهون:هم اتاقیت..
کیونگسو چشماش چرخوند.
"کیونگسو:من..هم اتاقی ندارم و جونگینی هم نمیشناسم..! داری راجب کی حرف میزنی..؟
"سوهو:تو باید اون ببخشیش...ماها هممون اشتباه میکنیم..
"کیونگسو:راجش فکر میکنم..البته اگه اون عذرخواهی کنه...(از سیبزمینی سرخ شده اش خورد.)
"سوهو:میکنه..
"بکهیون:من کیونگسو رو درک میکنم..! اگه منم بجای اون بودم همینکار میکردم..!
کیونگسو عاحی کشید.
"کیونگسو:بیاین راجب ی چیز دیگه حرف بزنیم و شروع کرد به حرف زدن راجب شهرش.
روزشون تموم شد و اونا به خوابگاه برگشتن.جونگین توی اتاق خواب پیدا کرد.لباساش عوض کرد و رفت تا دوش بگیره.
جونگین نفسش بیرون داد.اون از وضعیتی که توش قرار گرفته بود،متنفر بود.به پذیرایی رفت همه اونجا بودن.
![](https://img.wattpad.com/cover/320293823-288-k389443.jpg)
YOU ARE READING
Embrace my heart(kaisoo_translation)
Randomکیونگسو و جونگین،کارآموزای یک شرکت معروف کیپاپن..اونا عاشق همدیگه میشن..ولی آیا این عشق میتونه در برابر موانع، دووم بیاره..؟یا اینکه اونا رو از پا در میاره..؟ writer:sun_gee translator:lil_sua