Part 11

186 26 16
                                    

بلاخره بعد مسافت طولانی ای که طی کردن به جزیره رسیدن.

نامجون با دیدن سفینه بزرگ گفت:
@ نگا کنین...اونجاس

هر هفتاشون با حیرت به جنگل که داغون شده بود نگا کردن، از ماشین که بالای یه تپه بود پیاده شدن و به جلوشون خیره شدن.

& همه جا داغون شده که

٪ یعنی ممکنه اون سفینه ادم فضایی ها باشه؟

# بعید میدونم اخه چرا باید ادم فضاییا بیان اینجا

تهیونگ دست به سینه گفت:
~ شاید چون ما خیلی خفنیم

یونگی پوکر به ته نگا کرد که بین صحبتاشون کوک نگران روبه جیمین گفت:
* جیمین حالت خوبه؟

با این حرف همه سمته جیمین برگشتن که دستاشو دوره خودش پیچیده بود.

+ چیزی نیست فقط....حالا که نزدیکه سفینه هستیم بیشتر احساسه خطر میکنم
(جیمین که قدرته مقاومت داره میتونه خطر رو حس کنه)

~ بایدم اینجور باشه منم حسه خوبی نسبت به این سفینه ندارم

& ممکنه الکساندر باشه؟

@ نمیدونم احتمالا یا خوده الکساندره یا یچیزی مربوط بهشه....ولی هرچی که هست باید مراقب باشم

٪ فعلا باید تهیون و رفیقاشو پیدا کنیم ممکنه اسیب دیده باشن

+ خب...چطوری پیداشون کنیم؟

نامجون پیشونیشو خاروند و همونطور که به جنگل خیره بود توی فکر رفت.

چندمین بعد با فکری که به ذهنش رسید بشکنی زد، قدرتشو فعال کرد و با دستش سعی کرد صفحه ای از  نقشه ی جزیره رو پیدا کنه، رو به بقیه گفت:

@ با اطلاعاتی که ازشون داریم میتونم جاشونو پیدا کنم...فقط بهم بگین لباسه تهیون چه رنگی بود؟

٪ یه تیشرت سفید با شلوار لی آبی

نامجون بعده زدنه اطلاعات منتظر موند تا قدرتش پیداشون کنه.

زیاد طول نکشید که تونست جاشونو پیدا کنه.

@ ایناهاش...اینجاست

با دستش به نقطه ی قرمز رنگی که تهیون رو نشون میداد اشاره کرد.

تهیونگ چشماشو ریز کرد و گفت:
~ تقریبا وسطای جنگله..نزدیکه سفینه

+ این خطرناکه باید زودتر بریم سراغشون تا اتفاقی براشون نیوفتاده

~ من میتونم با قدرتم سریع برم پیشش

تهیونگ خواست قدرتشو فعال کنه که نامجون جلوشو گرفت.

@ نه تهیونگ..استفاده ی زیاد از قدرتت باعث میشه خسته شی و جونی برات نمونه...ما به قدرتامون نیاز داریم...هنوز معلوم نیست قراره با چی روبه رو بشیم

⚫𝐋'𝐀𝐔𝐓𝐑𝐄 𝐌𝐎𝐍𝐃𝐄⚫Where stories live. Discover now