& آههه....نامجوناااا منو بفاک بدهه
سرشو از تو گردن آرجِیِش در آورد و به چشماش خیره شد..
@ هرچی تو بخوای همسترمبعد گفتن این حرفش تیشرت پسر زیرشو از تنش خارج کرد و شلوار و باکسرشو هم برداشت و گوشه ای پرت کرد بعد اینکه جینو کامل لخت کرد خواست دستشو سمت دکمه های پیراهن خونگیش ببره که جین زودتر اینکارو کرد و تند تند دکمه هاشو باز کرد و اونو از تنش دراورد و گوشه ای انداخت...
همونطور شلوار و باکسر نامجونو در اورد و اونم کنار بقیه لباسا پرت کرد...
حالا هردوشون کاملا لخت بودن..نامجون دستاشو دو طرف صورت جین رو تخت گذاشت و سرشو پایین برد و لبای جینو بین لباش اسیر کرد...
جین هم دستاشو پشت گردن نامجون برد و باهاش همکاری کرد...
همونطور که باهم کیس فرانسوی میرفتن نامجون یه دستشو سمت عضو بزرگ شده جین برد، گرفتش و تند تند دستشو بالا پایین کرد..صدای ناله های جین تو دهنش خفه شد...بعد چندمین از هم جدا شدن و نامجون پاهای جینو از هم باز کرد و بسته لوبو برداشت و باهاش سوراخ جین و عضو خودشو چرب کرد..
بعدش انگشت فاکشو وارد جین کرد...& آههههه....آخ
بعد انگشت اشارشم بهش اضافه کرد و همینطور سومی و چهارمی...
& آخخخ نامجونااا
@ آروم باش بیبی خودتو شل بگیر
بعد چند بار تکون دادن انگشتاش و کمی باز کردن سوراخش انگشتاشو درآورد و عضو چرب شدشو تو دستاش گرفت و رو ورودی جین قرار داد...
@ بیبی آماده ای؟
& آ..آره
بعد این حرف جین نامجون سر عضوشو داخل جین کرد و یواش یواش واردش شد..
& آخخخخ آییی نامجوناا...درد...اه...میکنه
@ اروم باش عزیزم الان تموم میشه دردش
بعد اینکه کامل عضوشو واردش کرد خم شدو گردن و ترقوه های جینو بوسید...
بعد چندمین وقتی جین به عضو نامجون عادت کرد نامجون ضربه هاشو شروع کرد...
اولین ضربه اروم ولی عمیق..&آخ...
بعد چندتا ضربه آروم سرعت ضرباتشو زیاد کرد و محکم داخل جین میکوبید تا اینکه پروستاتشو پیدا کرد...
@ آه...تو فوقالعاده ای..جین....اههه
& اههههههه نامجوناااا...اومم...تند ترر
تند تند داخلش میکوبید...
& نامجوناااا...اههه...من نزدیکممم
@ بیا بیب با من بیا..
نامجون دستشو سمت عضو جین برد و تکون داد..
و بعد این صدایه ناله بلند جین و نامجون بود که نشون از اومدنشون میداد...
جین رو شکم خودشو نامجون و نامجونم داخل جین خالی شد....
بعد اروم خودشو خارج کرد...
کنار جین رو تخت افتاد و تند تند نفس کشید..
جینو تو بغلش گرفت و بوسه ای رو موهاش قرار داد..
KAMU SEDANG MEMBACA
⚫𝐋'𝐀𝐔𝐓𝐑𝐄 𝐌𝐎𝐍𝐃𝐄⚫
Fiksi Ilmiah𝐋'𝐀𝐔𝐓𝐑𝐄 𝐌𝐎𝐍𝐃𝐄.......... دنیای دیگر....... ۷ ماه............. ۷ ماه از آن اتفاق میگذرد و....... مردم کم کم دارن فراموش میکنند و به زندگیشان ادامه میدهند...... نوزادان متولد میشوند...... بچه ها به مدرسه میروند..... جوانان کار میکنند...
Part 9
Mulai dari awal