stop here]
فقط یک همکلاسی ساده بودیم
اینکه هرروز دیدنت عادتم بشه امکان نداره اتفاق بیوفته ولی افتاده...یکم دوست بودن مشکلی نداشت ادم میتونه با هزار نفر دوست بشه ولی صمیمی نه خب الان بستیم شدی نه فقط یه دوست تو خونوادم شدی...
بازم تا اینجا موردی نداشت...
ولی الان خیلی مورده که من هم بهت عادت کردمو هم تنها دوست و همه چیز من هستی و الان من تنها چیزی که میخوام تویی...که ندارمت سو نگاییدمتالان همه چیزی که میخوام تویی...
***
هنوز وقت نشده البوم هری رو باهم گوش کنیم ولی ماتیلدا رو من توی تو دیدم و خودمم دارم زندگیش میکنم:)
هرچی بنویستم تک تک لحظه هامون تموم نمیشه
ولی همینقدر رندوم و سطحی فکر کنم برای یه یاداوری کوچیک که چه روزایی داشتیم و چه کسایی برای هم بودیم کفایت کنه...کتابتو دوست داشته باش وگرنه تو کونت میکنمش هروقتم بخای هرچی دیگه لازم بود بگو توش اضافه میکنم...
فکر نکن خاطره یک سال پیش که هنوز منو میخندونه تو این بوک قرار نیست باشه
*جنده بودن
*گودرت
هنوز وقتی یادم میاد اونجوری مثل یه تیکه شت پخش زمین شدی پاره میشم از خنده....خلاصه گفتم اینم بگم ی وقت فکر نکنی یادم رفته بودش حیحیحیحیحیححیحی
***
یه یادیم کنم از کوکب پتیاره...
<poobon-dorim
<دور میشُدن از رو اون لبات
اون خنــده هات<کتابت تموم شد حالا برو بمیر فردا میبینمت...>
ESTÁS LEYENDO
Your Fucking Book
Novela Juvenil*این بوک جنده بودنتو کم نمیکنه بلکه اضافه میکنه *آینه اتاقم دلش تنگشده برای دیدن ریخت کثافتت و نودای کثافتیترت *از روز تولدت شروع شده به نوشتن -2022 8 july