is my favorite]
بیا از قشنگ ترین روز زندگیم که کنار تو شکل گرفت بگم از کاور فکر کنم خودت بدونی کدوم روزو میگم
الان یک ساله از اون روز میگذره...از شب قبلش نگم که خودت میدونی سر اینکه اجازه بگیرم از بابام و باهاتون بیام جنگل چقد عصبی و اسبی بودم...اخرشم مامانت زنگ زد
*کصخندههی اون روز روز اولی بود که بابای قشنگتو دیدم
*تا ابد کصخنده
بیبی بوی من میصشم بقدا😔خب کصشر گفتن بسه...
اون روز لخت(منظور از لخت واقعا لخته...فقط شورت پام بود)شدیم رفتیم تو آب وسط جنگل تو اون هوا،اون منظره،ماهی کوچولو های هرزه و هیز توی آب که پوستمو میک میزدن تینینیننینیمی و توعه بچی که باهام پایه شدی اومدی تو آب
قشنگ ترین و بهترین تجربه زندگیم میمونه:'
و بابت ساختن اون روز برام مرسی
بابت همه روزا مرسی
*پلی شدن اهنگ تهی
سمی تر از این نمیتونم بشمولی قرار بود بازم منو ببری اونجا
دلم آب بازی میخاااااد...باتو بیا بریممممم
من روحمو فروختم به روزای کنار تو
YOU ARE READING
Your Fucking Book
Teen Fiction*این بوک جنده بودنتو کم نمیکنه بلکه اضافه میکنه *آینه اتاقم دلش تنگشده برای دیدن ریخت کثافتت و نودای کثافتیترت *از روز تولدت شروع شده به نوشتن -2022 8 july