Wild Eyes P2❄️Baekhan

Start from the beginning
                                    

آقای مین با ابروهای بالا رفته به سمت آلفای متعرض چرخید و خواست چیزی بگه که آلفا اجازه نداد.

_همه ی ما میدونیم ایشون چقدر کارمندِ مسئولیت پذیر و فعالی هستند... توی این دوسال کاری مطمئناً به خودِ شماهم همین اثبات شده وگرنه این حجم از کار رو بهشون نمیسپردید ...چون میدونید از پسش برمیاد و به بهترین شکل انجامش میده بعنوان گزینه اول انتخابش میکنید.

میتونست دستِ مشت شده آقای مین رو از تاثیر حرفهاش ببینه و ناخودآگاه تو دلش پوزخندی زد... در واقع باید در ادامه حرفهاش بهش میگفت که بغیر از اون شما یه آلفای عقب مونده هستید که هنوز تبعیض براش حرف اول رو میزنه... کسی که بطرز احمقانه ای با دست بندی کردن آلفاها و امگاها به دو دسته، کارها و رفتارهاشون رو قضاوت میکنه.

_یعنی شما که یک آلفا هستید دارید قبول میکنید که این امگا از شما بهتر کارمیکنه، درسته آقای بیون؟!

شاید پوزخند روی لبهای آقای مین میخواست تحقیرش کنه ولی حرفهاش بوی حرص میداد.

بکهیون هم پوزخندی زد: آقای مین این حرفها توی جامعه امروز دیگه معنی نداره... اگر یکمی به روز میشدید مطمئناً تغییرات نسل جدید رو میدید... الان همه استقلال شخصیت و مالی خودشون رو دارند... دیگه تبعیض آلفایی و امگایی وجود نداره... الان هرکسی مغز و استعدادهاش خوب کار کنه،برنده اس و برتری داره...!

لوهان نگاهش رو اول به صورتِ عصبی آقای مین و بعد به صورت خونسرد آلفا داد...

الان آقای مین عصبی بود و شاید باید بابت عکس العمل بعدش نگران میبود ولی توی اون لحظه نمیتونست به چیزی جز ابهت و محترم بودن مرد روبروش فکرکنه... به اینکه توی تمام این مدت افکار اشتباهی راجبش داشته درحالی که اون هیچکدوم از این تفکرات احمقانه رو نه تنها راجع به اون بلکه راجع به هیچ امگای دیگه ای نداشت... الان اون مرد در نظرش تحسین برانگیز میومد.

آقای مین میتونست نگاه سنگین بقیه رو روی خودش حس کنه و به این نتیجه رسید کهعقب نشینی بهترین کاره... اما قرارم نبود همینطوری عقب بکشه پس با جدیت روبه آلفا گفت.

_پس چطوره شمایی که توی نسل جدید زندگی میکنی، توانایی هات رو به ما اثبات کنی و اینکارها رو شما انجام بدی؟!

لوهان نمیتونست بزاره اون آلفا بیشتر از این درگیر بشه پس گفت: نه آقای مین خودم انجامشون میدم... امشب میمونم و تمومش....

اما بکهیون نذاشت جمله اش رو تموم کنه و در جواب گفت: با کمال میل... اتفاقاً امروز کارهام سبک بود.

این رو گفت ولی در واقع امروز خودش هم قصد داشت اضافه کار بمونه چون کارهاش زیاد بود اما به هرحال اون نیازی نداشت همه اشون رو امروز تحویل بده و تا آخر هفته وقت داشت... پس امروز رو میتونست به کارهای جدیدش اختصاص بده.

My One ShotsWhere stories live. Discover now