Wild Eyes P1❄️Baekhan

Start from the beginning
                                    

وقتی بلاخره غرزدنهای مدیرش تموم شد و رفت، با اعصابی خورد تر از قبل به سمت میزش برگشت تا کارش رو شروع کنه اما قبل از اینکه روی صندلی بنشینه، نگاهش با نگاهِ جدی آدم روبروش تلاقی پیدا کرد...اونجا بود که فهمید اعصابش هنوز جا برای خورد شدن داره... چون متنفر بود... از اون آلفا و نگاه مزخرفش متنفر بود... شاید حتی بیشتر از مدیر پیر و خرفتش... اون نگاه دقیقاً چیزی که ازش نفرت داشت رو منعکس میکرد... حس برتری و غرور... حس اینکه فکرمیکرد میتونه هر کسی رو مطیع خودش بکنه چون فقط یک آلفاست... بخاطر همین ازش نفرت داشت و حتی الان که توسط مدیرش ماخذه شده بود و حس میکرد اون داره با تمسخر بهش پوزخند میزنه، بیشتر ازش متنفر شد... انگار که میخواست بهش عمق حقیقت جمله ی مدیرِ احمقش رو ثابت کنه.

چند ثانیه همینطور بهم خیره موندند تا اینکه اون آلفا نگاهش رو گرفت و اون هنوز خیره بهش با خودش فکرکرد چقدر از آلفاها متنفره.

البته میتونست برادرش رو فاکتور بگیره... برادرش تنها آلفایی بود که دوستش داشت و باهاش کنار میومد... حتی با پدر آلفاش هم کنار نمیومد و اکثر اوقات باهاش بحث داشت چون پدرش دقیقاً اون شخصیت مزخرف برتری رو داشت ولی برادر مهربون و دلسوزش با همه ی آلفایی که میشناخت متفاوت بود...

نفس کلافه ای کشید و مشغول کارش شد... بهتر بود قبل از اینکه دوباره هدف سرزنشهای مدیرش بشه، حواسش رو به کار جمع میکرد.

اونقدر مشغول کارش شد که گذر زمان رو حس نکرد و با صدای همکارش به سمتش برگشت.

_هی لوهان... وقت ناهاره...!

چشمهاش سریع به سمت ساعت برگشت و متعجب از گذشت زمان گفت: اصلاً متوجه گذر زمان نشدم...!

همکارش که اسمش تائو بود، خندید: پس خیلی غرق کارت شده بودی... من میرم ناهار،توام میای؟!

لوهان که بخاطر اعصاب داغونش اشتها نداشت، سرش رو به نشونه منفی تکون داد: نه تو برو... من میرم یکم هوا بخورم...!

تائو اصراری نکرد و با تکون دادن سرش، از جا بلند شد و از اتاق بیرون رفت.

تائو یه بتا بود... تنها دوستی که توی این شرکت داشت... یه بتای مهربون و پر انرژی که بیشتر اوقات بین ساعتهای خسته کننده کاریش، لبخند رو به لبش میاورد... تائو هم درست مثل خودش از آلفاها دلخوشی نداشت ولی ازشون متنفر هم نبود... اما همین هم باعث میشد گاهی با خیال راحت کنارش ازشون غر بزنه و اونهم همراهیش کنه... برعکس اون، تائو نسبت به اون آلفای روبروشون با اون نگاه جدی و پرنفوذ نظر دیگه ای داشت و بهش میگفت فقط رو رفتارهاش بخاطر اینکه یه آلفاست حساس شده وگرنه تو نگاه اون آلفا اصلاً حس تحقیر و غرور دیده نمیشد... میگفت اون آلفا فقط نگاه جدی و خشنی داره و اکثراً به همه همینطور نگاه میکنه حتی به آلفاها...

My One ShotsWhere stories live. Discover now