۱_نگاه کردن به استاد کیم و هرگونه توجه ممنوع ۲_قربون صدقه رفتن ممنوع ۳_نگاه انداختن به دیک استاد کیم ممنوع ۴_ایجاد سناریوهای خیالی ممنوع ۵_درس خوندن ممنوع ۶_نگاه کردن به بوت استاد کیم ممنوع ۷_ریدن به یجین و هرکس که به استاد کیم نزدیک است آزاد ۸_کردن استاد کیم در ذهن ممنوع امضاء:جعون جونگکوک
با خوشحالی برگه رو توی کیفش گذاشت دیگه میخواست محل سگم به استاد کیم نزاره اره همینه با عشوه کیفش و روی دوشش گذاشت و قدم هاشو به سمت کلاسش بر داشت و کونش و اروم تکون میداد امروز حسابی به خودش رسیده بود و قرار بود برینه به استاد کیم اما از آن سرنوشتی که قرار بود برعکس شود:/ . . . _جعون جونگکوووووووک کوک خمیازه ای کشید و سرش و بالا برد و با قیافه قرمز استادش روبه رو شد تک خندی زد و صاف نشست و دست راستش و زیر گونش گذلشت و با لحن خماری گفت +جان جونگکوک؟ _میشه بیاید اینجا و بگید جواب این مسعله چی میشه؟ استاد کیم با اخم خیلی غلیظیگفت و جونگکوک فقط یه نیشخند ریزی زد و پا شد و اروم جعبه ای رو از تو کیفش ور داشت و پشتش قایم کرد یجین از وقتی که خونه استاد کیم رفته تا الان به مدرسه نیومده بود و جونگکوک هزار بار خداروشکر میکرد چون واقعا نیمدونست با دیدم اون هرزه،چطور خودش و کنترل کنه و نکنتش:/ قبل از اینکه بخواد حرکت کنه وونهو دستش و گرفت و اروم گفت _جونگکوک خریت نکن:/ +مونده تا خریت من و ببینی یاع و دست شو از دست وونهو خارج کرد وبا عشوه خرکی سمت استاد کیم رفت استاد کیم با اخم همینطور که ریز ریزکی داشت هیکل بهترین دانشآموزش و دید میزد اهی کشید و چشاش و برداشت _اوا استاد کیم ماژیکم و یادم رفت جونگکوک با لبخندی گنده گفت و تهیونگ چشم غره ریزی رفت و رفت تا ماژیکش و بیاره و در اون طرف جونگکوک که دید استاد کیم رفته سریع در جعبه ای که پشت سرش قایم کرده بود در اورد و درش و باز کرد که همزمان کلی پروانی ریخت بیرون و جونگکوک سریع جعبه رو خم کرد و موش های سیاهی از توشون فرار کردن میا یکی از دخترای کیوت کلاس با دیدن اون همه موش و پروانه جیغ بلندی کشید که مصادف شد با بلند شدن تمام دانشجو ها .... استاد کیم بادیدن پروانه ها و کلی موش تو کلاسش و همیچنین صدای جیغ دانشجوهاش اعصابش خط خطی شده بود نیم نگاهی به جونگکوک که داشت از خنده دلش و گرفته بود کرد و اونجا بود که فهمید همه چی از سر این دانشجو شیطونش بوده با اعصبانیت سمت جونگکوک رفت و اروم پس کله ای بهش زد _آی اخ استاد چرا میزنی؟ تهیونگ اخمی کرد و با وجود اینکه تو دلش داشت برای اون لبای آویزون و چشای براق پسر روبه روش جون میداد گوش جونگکوک و گرفت و سمت دفتر برد و در همون حال جونگکوک داشت تلاش میکرد تا حودش و از دستان پر توان و دراز استاد کیمش خارج کنه _استاد ...اخ اه وای استاد گوشم اههههه (نویسنده:دیوث) جونگکوک توی دلش خندید و از قصد ناله های بلند میکرد که هرکس رد میشد به پشت جونگکوک نگاه میکرد که شاید یکی توش کرده بود که اینجوری ناله میکرد://
زرچان عذر خواهی میکنه بابت بدقولی هاش و خوب یکمم حالم گرفتس چون تعداد ووت هام خیلی کمه همچنین کمامنت ها و نصف کسایی که حمایتم میکردن رفتن :( بغض سگی:( میشه فیک و به دوستاتون معرفی کنید🥺 اها گایز ما یه چنل داریم که قرار شده من توش ۱۵بهمن فیک جدیدم به نام Dark chocolate رو بزارم و به شدت توصیه میشه بخونیدش @bfw_fic آیدی چنل توی تلگرام و خوحال میشم حمایت شیم:) مرسی از همتون عاشقتونم شدید
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
بازم یه استاد کیم جدید پیدا کردم😐😂 چخبرههههههههههههه؟؟؟؟؟؟ چرا اینطور حرف زدن ترند شده😑😂😂😂