سورا و جونگهو بعد از اینکه به هزار زحمت و بدبختی جین رو به اتاق کوک بردن و روی تشک خوابوندن با کمر گرفته بیروناومدند و با تهیونگ و نامجونی مواجه شدن که حالا آماده رفتن بود
سورا همینطور که داشت با کش موهاش رو بالا میبست با چشای گرد شده پرسید :کجا دارید میرید آقایون؟،
تهیونگ که مشغول بستن کفشش بود با صدای سورا بلند شدو تعظیمی کرد:با اجازتون دیگه ما باید رفع زحمت کنیم
جونگسو اخمی کردو گفت:اونی که زحمت داده کوکی ما بوده بعدشم کجا میخواید برید ساعت ۲نصفه شب
تهیونگ با چشای گرد شده ساعت مچیش دید و فهمید حق با اوناس
سورا:امشب و اینجا بمیدونید پسرا شماهم مثل بچم دوتا اتاق مهمون داریم میتونید اونجا بمونید
نامجون :نه نه مزاحمنمیشیم
تهیونگ:بله ببخشید تا الانم میوندیم من فردا کلاس هم دارم و اینکه
جونگسو وسط حرف تهیونگ پرید و ابروش و بالا داد و گفت:فردا که جمعه هست
تهیونگ :اه واقعا خوب چیز من
سورا:بیخیال پسرا برید تو اتاق و بپیرید بکپید یالا
تهبونگ با اخم گفت:نمیریم باید بریم خونه ممنون
سورا یه ابروش و بالا داد و گفت:عه؟
نامجون:آرهههه
.
.
.
.
(از اینجا به بعد +تهیونگ و _نامجونه)_باورم نمیشه که بزور ما دوتارو تو اتاق حبس کرده
تهیونگ خندید و گفت
+اره خیلی عجیبن
غلطی زد که یهو با یاد یجین دادی کشیدوای بدبخت شدم به یجین قول دادمزود برگردم
_اه تهیونگ بیخیال اون که زن تو نیست هرچی میشه بهش گزارش بدی
+ولی من اون و دوسش دارم پس باید از کارامخبر داشته باشه
_واقعا که احمقی کیمتهیونگ،تو با شاگردت ریختی رو هم کسی که خیلی ازت کوچیکتره بعد این این شوهراینمونه همش میخوای در خدمت اون دختره باشی
+تو چرا اینقدر باهاش مشکل داری؟
_چون من میدوم انتخابی که کردی اشتباهه چون خودتم میدونی فقط انکارش میکنی
+من ...من...من میگم عاشقشم چرا نمیفهمی؟؟؟
_این عاشق بودن نیست تهیونگ ،بهتره کلمه مقدس عشق رو دیگه به کار نبری
+تو از کجا میدونی عشق نیست؟
_بزار سوال بکنم ازت تهیونگ،تو وقتی از سرکار میای و یجین و میبینی که با لبخند بوست میکنه چه حسی پیدا میکنی؟
+خوب منم ام خوشحال میشم و میبوسمش
_تاحالا بیشتر از بوسه پیش رفتی؟
+نه
_تاحالا شده از کیوتی و بانمکیش یا حتی هات بودن و سکسی بودنش حالت دست خودت نباشه و بخوای اون و ببری یه جایی که دست هیچکس بهش نخوره و فقط تو داشته باشیش؟
ВИ ЧИТАЄТЕ
my Professor Bitch
Фанфіки_اوه فاک می گاد امکان نداره پسره کوچیکتر نگاهی به دوستش انداخت گفت +چرا وونهو واقعیت داره _یعنیواقعا اون بچه +اره اون توسط استادش به فاک رفته . . متوقف شده❌ چی میشه اگه پسر شیطون و بی اعصاب کلاس عاشق استادش بشه و برا به دست اوردنش هرکاری بکنه؟😏 ...