Part(5.2)

1.6K 92 14
                                    

من حواسم نبود و پارت پنج رو نصفه آپ کردم ... امیدوارم لذت ببرید ❤️❤️❤️

***

آه میکشم و از ماشین خارج میشم. خودم رو آماده میکنم برای بدترین واکنش ها از طرف اندرو . به سمت چپ نگاه میکنم و از روی شونم به چشمانش نگاه میکنم.

چشماش روشن بودن و من نمیتونستم این روشنایی برای خشم هست یا چیز دیگر.

"بيا اينجا"

اندرو گفت و من به سمتش رفتم. ماشین رو دور زدم و رو به روی اون ایستادم.

منو محکم تو بغلش میگیره و فشارم میده . سرش رو توی گردنم کرد.

"شگفت انگیز بودی.جوری که جلوی هانا ایستادی. اون یه هرزه ی به تمام معنا بود، برای همین ولش کردم و به مادر و پدرم گفتم که باهاش ازدواج نمیکنم. تو قوی بودی ، من واقعا اینو دوست داشتم. کی تصور میکرد کیتن کوچولوی من از این کارا بلند باشه."

بدنم از خوشحالی و نیاز بهش میلرزه. خوشحالم ، خوشحالم که سرنوشتم منو به سمت اندرو هدایت کرده.

وارد خونه میشیم و بعد از شنیدن صدای قفل در تنها چیزی که می‌شنوم دستور اندرو ست.

"لخت شو"

به کاری که میگه عمل میکنم . بعد از لخت شدن سرما به سراغم میاد و می‌لرزم . اما وقتی دستان اندرو رو روی پوستم حس کردم و اون شروع به حرکت دادن دستانش روی بدنم کرد احساس سرما جای خودش رو به گرما داد و من توی شعله های آتیشی که امروز روشن کرده بود غرق شدم.

سرش رو توی گردنم کرد و شروع به نفس کشیدن کرد با این کارش نتونستم ناله هام رو متوقف کنم و اون ها از بین لب هام فرار کردن.

اندرو خندید و به کارش ادامه داد. وقتی اون کنار کشید من برگشتم و توی چشماش نگاه کردم.

تو نگاهش می‌توانستم ببینم که داره تفریح می‌کنه . باعث شد لبخند بزنم .

اون هنوز لباس هاش رو کامل پوشیده بود. دستم به سمت لباساش رفت و تند تند اون ها رو از بدنش خارج کردم.

برام مهم نبود اون می‌تونست بعداً من رو برای این کارم تنبیه کنه اما الان من به اون نیاز داشتم.

انگشتان موهاش رو چند گرفتن و برای بوسه سرش رو پایین آوردم. لب هام رو روی لب هایش کوبیدم و زمان برام متوقف شد. فقط میتونستم گرم شدن بدنم رو حس کنم.

زبونش بین لب هام لغزیدن و من اجازه دادم بتونه دهنم رو مزه کنه. شیرین بود ، شیرین تریم بوسه ای که میتونستم تصور کنم.

ناله میکنم و احساس میکنم دیگه نمیتونم روی پاهام بمونم.توی آغوشش فرو میرم. منو به پشت خم می‌کنه و بیشتر من رو میبوسه.

وقتی از بوسیدنم خسته میشه ، کمک می‌کنه تا صاف بایستم. قبل اینکه به خودم بیام اسپنک محکمی بهم میزنه و باعث میشه از روی درد هیس بکشم.

پوست باسنم سوزن سوزن میشه و باعث میشه نتونم درست نفس بکشم.

"لعنتی ، تو يه کون عالی داری . مگه نه خانم نایت؟"

ناله ی آرومی کردم.

احساس دستش که باسنم رو نوازش میکرد بیش از اندازه خوب بود.

"اون چي بود؟ من صدات رو نشنيدم"

اون درست قبل از اينکه اسپنک دوم رو انجام بده پرسید.

"بله مستر"

در میان ناله هام جوابش رو دادم و باعث شدم به خنده بیوفته.

"دختر خوب ، چه کیتیِ خوبی"

من رو برگردونم تا باسنم به سمتش باشه. از صداها فهمیدم که شلوارش رو در آورد و وقتی خودش رو بهم چسبوند تونستم دیکش رو بین لپ های باسنم حس کنم.

لعنتی اون بزرگه و قرار نیست هیچ وقت این برام عادی بشه.

من رو به سمت مبل برد، من رو خم کرد و شروع به لمس پوست حساس شده ی باسنم کرد.

با انگشتش رو به سمت سوراخم برد و سعی کرد بازش کنه. ترسیدم و کمی خودم رو تکون دادم.

"فقط یه دقیقه درد میگیره و بعدش قول میدم حس خوبی داشته باشی."

اندرو گفت.

قبل از اینکه بتونم بپرسم منظورش چیه درد وحشتناکی رو حس کرد. اون خیلی محکم واردم شده بود ، بدونه اینکه منو آماده کنه.

"ششش، کیتی آروم باش"

حرکتی نکرد.

"بهم بگو چه حسی داری"

صداش پر از شهوت بود اما میتونستم نگرانی رو هم تشخیص بدم.

بعد از اینکه دید حرفی نمی‌زنم شروع به حرکت کرد.من خیلی زود به درد عادت کردم با اینکه هنوز درد داشت اما میتونستم لذت رو هم حس کنم.

"ممم ، احساس بدی ندارم مستر."

این حرفم رو به عنوان نشونه در نظر گرفت و حرکاتش رو سریع تر کرد.

منو بیشتر خم کرد ، دستش رو روی سرم قرار داد و به پایین فشار میداد.

ناله هام بلند شده بود و دیگه دردی احساس نمیکردم.

اندرو اجازه ی نفس کشیدن به من نمی‌داد ، محکم و سخت منو به فاک میداد.

میتونم بگم تمام تلاشش رو کرد که از ارضا شدنش جلوگیری کنه تا مدت بیشتری منو زیر خودش داشته باشه.

بلاخره با شنیدن اینکه شدت ناله های بیشتر شدن دیکش رو بیرون کشید و روی کمرم کام شد و من تونستم با حس کام شدن اون ارضا بشم.

بعد مدتی وقتی تونست نفس هاش رو منظم کنه کمک کرد تا به حمام بریم.

جفتمون رو شست و بعد به سمت تخت رفتیم. بین خواب بیداری منو خشک کرد و بعد تنها چیزی که حس کردم سقوط روی ملافه های خنک تخت بود.

***

ستاره کوچولو یادتون نره.❤️❤️❤️

{| My Master's Touch |} Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang