با یک حرکت سریع وارد من شد و من به گریه افتادم. خواستم تا آرام تر پیش برود اما او گوش نداد. دردناک بود مانند جهنم ، اما بعد از اینکه او کمی بیشتر حرکت کرد به او عادت کردم گریه های از روی درد من به یکباره تبدیل به گریه هایی از روی لذت شدند. .... شانتی متولد شد تا ازدواج کند ، یا بهتر بگویم به فروش برسد. به بالاترین پیشنهاد دهنده تمام زندگی اش را باید میداد. و اندرو او را در اولین حراج خریداری کرد. اما شانتی قرار نیست به اندرو با دید همسر نگاه کند بلکه باید به عنوان "مستر" با او برخورد کند. با افزایش مدت زمان بودن آن دو با هم ، شانتی شروع به احساس چیزی می کند که تا کنون همچون ام را احساس نکرده"عشق". ... این بوک ترجمه ی داستانی انگلیسی به همین اسم هست... امیدوارم ازش لذت ببرید.