پارت هشتم

2.2K 345 194
                                    

از جمله تفاوت های تهیونگ با سایر موجودات رو میشد، به همراه داشتن میزان زیادی از نبوغ در به چنگ آوردن سوژه مورد نظر نام برد


البته اگه انجام عمیات های جنسی در خفا، از قلم نمی افتاد

علاوه بر حمل کردن مقدار اندکی اسپرم اضافه برای در امان ماندن از موقعیت های از پیش تعیین نشده!

پوزخند پنهان شده در زوایای صورت تهیونگ اونقدر ماهرانه دفن شده بود تا جونگکوک رو به شک هم نندازه!

پسرک آشپزی که توی دام خباثت ددی گیر افتاده بود اما حتی دست و پا هم نمیزد!

جونگکوک: موووم!

جونگکوک همونطور که سعی میکرد موقعیت خودش رو حفظ کنه، به آرومی روی زمین خزید تا دسترسی بهتری به آبنبات جدیدش داشته باشه و تهیونگی که از برخورد دندون های جونگکوک به عضوش شدیدا ناراضی بود!

تهیونگ: فاک! اگه همچنان به خراش دادن دیکم با دندون هات ادامه بدی، نمیتونم جلوی عواقب ترسناکش رو بگیرم!

جونگکوک درحالی که با لذت وصف ناپذیری عضو تهیونگ رو عمیق تر میبلعید، سرش رو بالا گرفت و هاله اشکی که برای اولین بار بین دو گوی سرگردانش حلقه زده بودند باعث شد تا زانوهای ددی سست بشه!

تهیونگ: همه چیز میتونست خیلی سکسی تر بشه! اگه اشک تو چشمات از درد پر میشد!

مغز جونگکوک که پس از شنیدن جملات تهیونگ بی نهایت خشمگین شده بود، به دنیای جئون جونگکوک سرکش با افتخار برگشت و با تخسی دندونش رو روی عضو ددی کشید و خراشی که باعث شد تا فریاد تهیونگ از شیار های دیوار هم عبور کنه و به گوش همسایه ها برسه!

تهیونگ: موش سرآشپز لعنتی!

با درد غرید و به همون سرعتی که فریاد کشیده بود، جلوی دهانش رو دو دستی گرفت و از ترس اینکه صداش به گوش مادرش نرسیده باشه، به سمت در اتاق برگشت اما در کمال ناباوری با جیمینی مواجه شد که با دهانی که از شدت شوک باز مونده به این صحنه شرم آور جرم خیرست و تا گلو قرمز و آلبالویی شده!

جیمین: من...

انگشت اشاره شلش که از شدت بیحسی مثل میخ، کج شده بود رو به سمتشون گرفت


جیمین: اونجات دیدم!

انگشت آویزونش رو پایین گرفت و در مقابل تهیونگی که سعی داشت تا از خودش دفاع کنه، انگشتش رو بار دیگه بالا گرفت و به برادر خودش اشاره کرد

جیمین: لازم نیست اونجای تهیونگ رو تو دهنت مخفی کنی! من دیگه همه چیزش دیدم! تفش کن!

با غصه لب زد و به محض تموم شدن جملات تاثیر گذارش، دوباره دهانش به حالت تعجب باز شد و با گیجی به رسوایی پیش روش خیره موند!

جونگکوک که رسما شبیه چوب خشک شده بود با نهایت قدرت به رون پای تهیونگ کوبید و عضوش رو با صدای هلپ مانندی از دهان خودش بیرون کشید


اما شدت و سرعت ضربه اش به حدی زیاد بود که تعادلش رو بهم بریزه و از پشت با کمر روی زمین غلت بخوره و مثل یه توپ پلاستیکی گوشه ی تخت طوری سنگر بگیره که پاهاش توی شکمش جمع بشن و باسن گردش رو به زیبایی هر چه تمام تر به رخ بکشن!

جیمین: هیونگ؟!
با غصه بیشتری نالید و مثل بچها بهونه گیری کرد

جیمین: پشیمون شدم!.... میشه دوباره اونجای تهیونگ رو توی دهنت مخفی کنی؟! اون خیلی بزرگه!...

با دستاش سعی کرد تا ابعاد عضور تهیونگ رو ترسیم کنه اما چیزی که قابل مشاهده عموم بود، واقعا چه نیازی به ترسیم کردن داشت؟!

جونگکوک در سکوت، جزئی از لوازم بی تحرک اتاقش شد و تهیونگ که از شدت شرم تا سینه هاش سرخ شده بود، زیر لب فحش هایی رو به صورت ریتمیک

Ginger | VkooK | DaddykinkWhere stories live. Discover now