¹⁰

513 129 353
                                    

چهار ساعت از هم تیمی شدن اون پنج نفر میگذشت و اونها همچنان دور هم نشسته بودن و زین داشت توضیح میداد که چه چیزهایی دیده و گاهی در اون بین هم خوراکی میخوردن یا تلوزیون تماشا میکردن.

لیام:ما الان نیاز داریم که هر پنج نفرمون اطلاعاتی که تو داری رو کامل داشته باشیم.

لویی:حق با لیامه؛اگر بتونیم کامل و دقیق اون اطلاعات رو داشته باشیم میتونیم تعداد افراد توی سفینه،هدفشون از این کار،و حتی مکان فرود اومدنشون رو بررسی کنیم.

همه سر تکون میدادن و زین داشت فکر میکرد که چطور میتونه اون حجم اطلاعاتی رو همراه خودش به خونه بیاره،فیلمبرداری و یا عکس گرفتن از اونها امکان پذیر نبود چون حجم اطلاعات خیلی بالاتر از این بود که زین از گوشیش استفاده کنه.

نایل:زین...بنظرت میتونی من رو به اونجا ببری؟

همه با چشمایی گرد شده به نایل نگاه کردن و هری بعد از تعجب اخم کرد و عصبانی شده بود.

هری:دیوونه شدی؟میخوای بری اونجا خودتو به کشتن بدی؟

نایل چهره حق به جانبی به خودش گرفت و سمت هری برگشت و با ابروهایی بالا رفته به اون پسر خیره شد.

نایل:زین رفته اونجا و سالم برگشته،منم فقط نیاز دارم نامرئی باشم تا اون اطلاعات رو بدست بیارم.

نایل نگاهش رو از هری گرفت و به بقیه نگاه کرد و شروع به توضیح دادن کرد.

نایل:بزارید یکم ساده توضیح بدم؛اطلاعاتی که اونها دارن توی اون سی طبقه رد و بدل میکنن از طریق اینترنت انجام میشه.
بی شک این محدوده سرور و شبکه و مرکز اینترنت مجزای خودش رو داره تا بقیه سرور ها و دستگاه های ذخیره اطلاعاتی و اینجور چیزا به اطلاعاتشون دسترسی نداشته باشن.

همگی حرف نایل رو قبول داشتن چون زیادی با عقل جور در میومد؛اونها بی شک دنیای اینترنتی مجزای خودشون رو داشتن تا اطلاعاتشون امنیت کافی داشته باشه.

نایل:حالا این اطلاعات چطور توسط اینترنت از گوشیه تو میاد به گوشیه من...یه سری موج رو تصور کن که از گوشیت خارج میشن و به گوشی من وارد میشن؛این موج ها همون اطلاعاتن...مثلا تو برای من یک عکس میفرستی،این عکس عین یک موج میاد و به گوشیه من وصل میشه...این ساده ترین حالتی بود که میتونستم این رو توضیح بدم.

لیام:خب حالا این چه ربطی به بحث ما داشت؟

بقیه هم که گیج شده بودن حرف لیام رو تایید کردن و اونجا بود که نایل با خوشحالی وصف نشدنی ای از جاش بلند شد و همونطور که توی اتاق قدم میزد،تمام تفکرات توی مغزش رو کف خونه میریخت.

نایل:وقتی گفتم من میتونم هر چیزی جز انسان ها رو کپی کنم منظورم همه چیز بود...این موج های اینترنتی هم بخشی از همین همه چیز هستن...بزارید اینطوری بگم که من یک پنل انتخاب توی سرم دارم،یعنی چی؟یعنی میتونم انتخاب کنم که چه چیزهایی رو ببینم...انتخاب همیشگیه من همین زندگی روزمرمونه،دیدن انسان ها،اطراف،ساختمان ها و و و و...ولی من میتونم انتخاب کنم که همه چیز محو بشه و فقط ذرات اکسیژن و کربن دی اکسید برای من قابل دیدن باشن...میتونم انتخاب کنم که فقط موج های نوری رو ببینم...و حالا قراره انتخابم همون موج های اینترنتی باشن.

DNA differentiation "COMPLETED" Donde viven las historias. Descúbrelo ahora