آپولو [1] (مروری بر زندگی)

61 15 11
                                    

همه میشناختنش و البته که این معروفیت بی دلیل نبود، اگر پدرت زئوس باشه و مادرت لتو و خواهر دوقلوت آرتمیس باشه و خب... ماجرای بدنیا اومدنت انقدر عجیب باشه و همه معتقد باشن که تو جذاب ترین خدای المپی و البته که خدای موسیقی و خورشید باشی و بعد پدرت مهمترین خدای یونان باشی، معروف بودنت بی دلیل نیست؛ هست؟! به هر حال... این الهه ی جذاب موطلایی هم داستانی برای گفتن داره.

شاید از اول بررسی کردن زندگیش بهتر باشه. لتو که یکی از الهه های المپ بود، وقتی که آرتمیس و اپولو رو باردار بود کلی سرزمین رو پشت سر گذاشت تا بتونه زایمان کنه. لتو بچه های زئوسو تو شکمش داشت ولی هرا از لتو متنفر بود پس به همه و همه به طبیعت به آدما و به هرچیزی که فکرشو می کنین دستور داد که لتو نباید اونجا بچه هاشو بدنیا بیاره چون به لتو حسودی میکرد و طبیعت هم به حرف هرا گوش کردن چون میترسیدن مورد خشم هرا قرار بگیرن. لتو خیلی از این بابت عصبانی شده بود، پیتون، یه مار افعی رو دنبال لتو فرستاد تا اجازه نده بچه هاشو بدنیا بیاره و هیچ خشکی یا دریایی قبولش نمیکرد تا اینکه به دلوس (یه جزیره) رسید. دلوس تهدید شد که اگر لتو رو قبول کنه توسط فک های دریایی خورده میشه و تو اعماق اب های سیاه از بین میره اما دلوس عهدشو با لتو نشکست و گذاشت لتو اونجا بمونه. لتو 9روز و 9شب عذاب کشید ولی هیچکس حاضر نشد بهش کمک کنه چون هرا تهدیدشون کرده بود تا اینکه دیونه مادر آفردویت (اونیکی همسر زئوس) حاضر شد بهش کمک کنه بعد از دیونه رئا، تمیس و آمفیتریت برای کمک به لتو اومدن. هرا برای اینکه دخترش ایلیتی الهه کمک به مادران به لتو کمک نکنه بارونی از طلا به سمت ایلیتی فرستاد تا نفهمه چه بلایی داره سر لتو میاد، اما چندتا از یارای المپ به ایلیتی خبر دادن. اخرین نفری که به لتو کمک کرد آتنا بود. آتنا با توجه به هوش زیادی که داشت برای اینکه هرا اجازه بده ایلیتی به لتو کمک کنه، پیشنهادی داد. آتنا گفت به هرا یه گردنبند از طلا و کهربا هدیه بده تا اعتمادشو جلب کنه. هرا اون گردنبندو قبول کرد و به ایلیتی اجازه داد تا پیش لتو بره. در آخر لتو کنار یه درخت خرما اول آرتمیس و بعد آپولو رو بدنیا اورد. جزیره دلوس بخاطر بدنیا اومدن اپولو، یه مکان مقدس شناخته شد.

شاید بشه گفت که خدای خداها و آرس الهه جنگ و آفرودیت خدای عشق ازش مهم تر باشن. آپولو مثل نوزادای کوچولوی دیگه شیر مادرشو نخورد. (تمیس) محبوب زئوس اکسیر خدایان که نکتار بود به آپولو داد و اون از خوردن شیر مادرش بی نیاز شد.

آپولو یه مرد با هیکل قوی، سینه عریض صورت بدون مو بود و موهای سرش طلایی بود. دوتا اصل که بهش معتقد بود این بود که خودت رو بشناس و توی هیچ چیز زیاده روی نکن. آپولو مثل خواهرش تو تیراندازی مهارت داشت طوری که هردو تو فاصله زیاد تیرهاشون رو بدون خطا پرتاب میکردن. این دوتا خواهر و برادر به ناپدید شدن و زود از دسترس خارج شدن معروف بودن. آپولو تو پیشگویی هم مهارت داشت. آپولو مرد قانون بود. کسایی که از قانون سرپیچی می کردنو خیلی سخت مجازات میکرد و تنبیه های سختی براشون درنظر میگرفت. آپولو معبدی داشت که سه ماه زمستون، در اختیار دیونوسوس قرار داشت. مردم برای دوجهت به معبد آپولو می رفتن. دلیل اول: توبه کردن و رها شدن از یه جرم دلیل دوم: برای راهنمایی گرفتن.

آپولو برخلاف ظاهر قدرتمندش یه قهرمان نبود. تو نبردهای دو به دو شرکت نمیکرد و ترجیح میداد از دور تماشا کنه. محتاط بود و سعی میکرد به قوانین عمل کنه. حتی وقتی خواهرش بهش گفت که بزدله و شجاعت شرکت تو جنگو نداره از کوره درنرفت و عصبانی نشد. احتیاط برای اپولو مهمترین اصله.

 آپولو یه الهه متواضع بود. دوست نداشت کسی تو جایگاه رئیس بهش نگاه کنه؛ خیلی راحت میتونست با زنایی که استعداد دارن کار کنه. موسیقی ای که داشت آروم و با ریتم مشخص و عددواری بود.با نواختن چنگ طلاییش المپ نشین هارو شاد میکرد. با نیروی موسیقیش میتونست همه رو مطیع خودش کنه و همه زنای زیبارو رو اسیر کنه. این الهه مشکلاتی که داشت رو به عنوان یه درس معنوی می دید تو آینده ازشون استفاده میکرد.
ادامه دارد....
~~~~
سلام🧚🏻‍♀️ حالتون چطوره؟ بعد مدت ها آپدیت کردم⁦:)
داستانو با لحن یه راوی با صدای گرم بخونین لطفاً. نه با لحن دوستانه که یکی داره براتون قصه میخونه😭😂
اما😈 پارت بعدی درباره داستانای عشقی و معشوقه های آپولوعه🥲دوست دارین همینطوری فقط درباره‌ش توضیح بدم یا اینکه مکالمه و اینا هم داشته باشه؟ یعنی دوست دارین مثل این رمانا باشه؟🥺🌿 بهم بگین.
و اینکه با توجه به پارتای قبلی، هادس یا آپولو؟😌بگینا می‌خوام بدونم🥺در کل من خیلی دوست دارم نظرتونو درمورد این پارت بدونم، هر چیزی که باشه:>
ووت یادتون نره 🌸💗

روزگاري در میان خدایان یونانWhere stories live. Discover now