Part 21

709 177 74
                                    

سوبین میخواست اعتراض کنه اما جینیونگ اون رو بین دوستاش برد
نه تنها دوستاش باعث ناراحتی و معذب بودنش میشدن بلکه یونجون هم یکی از اونا بود

پسر مو بلوند روی میز نشسته بود و یک دختر خوشگل هم روی پاش بود دستاش دور کمر دختر حلقه شده بودن و بدنش کاملا بهش چسبیده بود
این قضیه باعث دوباره بهم ریختن معده ی سوبین شد
اون ناراحت بود و هیچ دلیلی برای ناراحتیش وجود نداشت

اون یونجون رو از خودش دور کرده بود و مجبور بود عواقبش رو بپذیره

اون جینیونگ رو انتخاب کرده بود
برخلاف چیزی که ذهنش بهش میگفت بازم برگشته بود
از این که از دوستاش سو استفاده کنه میترسید

ولی سوبین همیشه میدونست این هیچ وقت تموم نمیشه

اون به کمک تهیون از جینیونگ جدا شده بود
به زور پس حتما جین یونگ عاشقش بود و دوسش داشت که ازش میخواست برگرده

سوبین به هیچ کس نگفته بود اما جین یونگ پیگیر بهش پی ام میداد و سعی میکرد نگهش داره

وقتی برای اولین بار کات کردن جینیونگ هیچ قدرتی نداشت نسبت به قدرتی که تهیون داشت
بخاطر همین تنها کاری که میتونست انجام بده این بود که به سوبین پی ام بده و بگه که چقدر دوسش داره و دلش براش تنگ شده

اما وقتی فارغ التحصیل شد و قدرت تهیون تموم شد با خشم زیادی دوباره دنبال سوبین افتاد
مثل اولین باری که یک گوشه گیرش آورد و روی بدنشو پر از کبودی کرد

و الان سوبین دیگه همه چیزو قبول کرده بود
جینیونگ هیچ وقت برای برگردوندنش کوتاه نیومده بود و همیشه مصمم تر میشد
و سوبین دیگه تسلیم شده بود

سوبین میدونست این قراره وحشتناک باشه ولی مجبور بود...بخاطر دوستاش

جینیونگ دیشب مهربون نبود وقتی شنید سوبین و یونجون همو بوسیدن شدیدا عصبانی شد

با این که سوبین دیشب تنبیه شده بود اما برای جینیونگ کافی نبود و می خواست امروز جلوی یونجون تحقیرش کنه به یونجون بفهمونه که سوبین مال خودشه

جینیونگ می خواست سوبین حس وحشتناک تری داشته باشه و با آوردنش توی اون جمع کاملا موفق بود

جینیونگ خیلی راحت ازشون استقبال کرد
سوبین چشماشو آروم بالا آورد کنجکاو بود بدونه اونا هنوز بخاطر دارنش یا نه
زیر نگاهاشون حس معذب و بدی داشت

ولی نمیتونست کاری بکنه وقتی دستای جینیونگ محکم دورش پیچیده شده بودن

جینیونگ مطمئن شد که دستاش رو محکم روی کبودی های دنده سوبین که دیشب به وجود اومده بودن بذاره و فشارشون بده سوبین لباشو توی دهنش کشید و بی سر و صدا از درد به خودش پیچید

✦ 𝘐'𝘔 𝘏𝘦𝘳𝘦 Where stories live. Discover now