ᵀᵒᵃˢᵗ

20 11 2
                                    

"برای صبحانه چی میخوای؟" جه‌یون اون روز صبح درحالی که از تختش پایین میومد پرسید.

"فرقی نمیکنه ، همه چی دوست دارم" اینسونگ شونه بالا انداخت.

"پس اگه برات رامن نپخته بیارم ناراحت نمیشی؟" جه‌یون به آه کشیدن اینسونگ خندید.

"واقعا خنده دار بود جه‌یون." جواب داد.

"یکم دیگه با نون تست شده برمیگردم. این تنها چیزیه که میتونم درست کنم ، امممم..." جفتشون خندیدن ، جه‌یون اتاق رو ترک کرد و به سمت آشپزخونه رفت ؛

و با یه نون تست توی دهنش و یکی توی دستش برگشت.

"هی سونگ ، من یکم-" به محض باز کردن در توی چارچوب متوقف شد.

"سلام ، جه‌یون!" اینسونگ لبخند زد. روی تخت جه‌یون نشسته بود و یکی از بالش هاش رو بین بازوهاش فشار میداد. وقتی جه‌یون با صورت سورپرایز شده‌ـش بهش نگاه کرد یکی از گوش های گربه مانندش تکون خورد.

"پس بالاخره دارم میبینمت... خوبه." درحالی که نون تست رو کنار میذاشت گفت و روی تخت پیش اینسونگ نششت.

"از اون چیزی که فکر میکردم کیوت تری... اگه بخوام راستش رو بگم." جه‌یون سکوت احمقانه ی بینشون رو شکست.

"ممنون.. تو هم چندان بد نیستی." اینسونگ با کنترل کردن خنده‌ـش گفت.

"خب..."

"خب.."

"هنوزم تست میخوای؟"

"البته."

-----

ˢᶜᵃʳʸ ˢᶜᵃʳʸ  🦋 ᴶᵃᵉˢᵉᵒⁿᵍWhere stories live. Discover now