A pain in ass!
ماگ مشکی رنگ مورد علاقم رو از گوشه ی اپن آشپزخونه برداشتم و سمت قهوه ساز رفتم. قهوه رو تا نیمه ی ماگ ریختم و بعد از اضافه کردن شیر و شکر، همونطور که به پرحرفی های همیشگی سهون درمورد اینکه توله سگش روی لباس جدیدش دستشویی کرده گوش میدادم، از آشپزخونه بیرون رفتم.
ماگ رو روی میز و کنار لپتاب گذاشتم و بعد از نشستن، تبلت رو روشن کردم تا برنامه ی کاری هفته ی آینده م رو که تازه منیجر برام ارسال کرده بود، چک کنم.
_ هی. ببین تی وی داره کیو نشون میده!
به دنبال فریاد هیجان زده ی سهون، کنجکاو نگاهم رو سمت اسکرین بزرگ متصل به دیوار بردم؛ اما دیدن چهره ی میکاپ شده و آشنای مدل پسری که جلوتر از بقیه ایستاده بود، باعث شد بی تفاوت نگاهم رو بگیرم و دوباره مشغول بررسی کردن برنامه م بشم.
_ هوم. شناختمش.
سهون که به جای نشستن روی مبل، پشت میز نشسته بود تا دسترسی کاملی به ظرف میوه ها داشته باشه، خم شد و توت فرنگی درشتی از ظرف روبروم برداشت.
همونطور که موقع گاز زدنش گوشه ی لبش کمی بالا رفته بود، با صدای آرومی که واقعا میشد رنگ حسرت رو داخلش دید گفت:
_ باید همون موقع که تازه کار تر بود و دستم بهش میرسید، شماره ش رو میگرفتم.
با حرص توت فرنگی توی دهنش رو جوید و ابروهاش مثل بچه های بهونه گیر توی هم رفتن:
_حداقل ایکاش یه قرار یه شبه باهاش میرفتم که الان اینجوری کونم نسوزه.
یکم از قهوه ای که هنوز ازش بخارهای داغ بلند میشد رو نوشیدم و دستم رو دور بدنه ی ماگش نگه داشتم تا گرماش رو حس کنم.
_ امیدوارم دوست دخترت مشکلی با اینکه میخوای بیون بکهیون رو به فاک بدی نداشته باشه.
خنثی نگاهش کردم و وظیفه ی خودم رو بعنوان دوستش انجام دادم. یعنی "یادآوریِ این که سینگل نیست و حق نداره به منیجرِ من خیانت کنه وپشت سرش، با هرکی میبینه قرار بذاره"
_هییی. چرا انقدر دیدت به من خرابه! گفتم فقط یه قرار ساده! قرار نیست کسی به فاک بره!
با دهن پر از توت فرنگیش اعتراض کرد و چشم هاش رو چرخوند.
YOU ARE READING
📸 Model: Tit for Tat! 📸 [edited version]
Fanfiction⚠️ این بوک کاملا ادیت شده و تغییرات داشته. اگه قبلا خونده بودینش، میتونین دوباره بخونین و خوشحال میشم نظرتون رو درمورد تغییراتش بدونم! 🍻 بکهیون یه مدل تازه کاره. به پسرا علاقه داره و تاپه؛ حداقل تا قبل از قدم گذاشتن توی اون کمپانیِ لعنتی و دیدن فر...