شورت بوک لری با ژانر پلیسی
هری +لویی...........🔫🚖🚨🚨🚨🚨🚨
داخل رختکن پوتین هاشو میپوشید که دوستش از پشت هلش داد
: هی فاکینگ بسترد
هری خندید و وقتی مطمئن شد پوتینشو محکم بسته از جاش بلند شد
:باز چت شده مایکی ?
فردریک در لاکرو بست و بهشون نگاه کرد
ف : از اون ستاره ای که گرفتی بپرس
هری عینکشو برداشت و شونه ی خودشو نمایشی تکوند
:مامور نمونه شدن یه سری روش داره مایکی , اگه میخوای بهت یاد بدم
فردریک زد زیر خنده و همراه هری بیرون رفت و قبل اینکه درو ببنده داد زد
:آموزش نصفه شب روی تخت
..................
داخل پارکینگ فردریک از ماشین پیاده شد
وقتی هری پیاده نشد خم شد و نگاهش کرد:چیزی شده ?
هری الارم مسینجرش رو نشون فردریک داد
:تورو پیج نکردن ?
ف : این دیگه چه کوفتیه ? ما همین الان شیفتمون تموم شد
هری آهی کشید و سرشورو فرمون گذاشت
:لعنتی , تو که قرار نیست امشب مهمونی بگیری ?
ف : چرا , تازه کلی نوشیدنی خریدم
هری کلاهشو گرفت و از پنجره سمت فردریک پرتش کرد که فردریک اونو گرفت
:منو پیج نکردن شاید فقط یه موضوع جزئییه ... بهم خبر بده
هری با کلافگی سرشو تکون داد و چرخید تا ازپارکینگ بیرون بره
داخل خیابون پیجرو به جلوی ماشین وصل کرد و با فکر اینکه چه اتفاقی افتاده هرازگاهی نگاهش میکردسی دقیقه ی بعد وارد یونیت شد , بعد باز شدن در نگهبان بهش سلام نظامی داد و هری با گرفتن کلاهش جوابشو داد
:هی هری ...از این طرف
هری با دیدن مایکل جا خورد ولی بعدش دنبالش راه افتاد و پله هارو بالا رفت
:تورو خبر کردن ?
:نه من امروز تا صبح شیفت دارم
:نمیدونی چه خبره ?
:نه فقط دوتا مامور داخل دفتر رئیس هستن گفتن هروقت اومدی بفرستمت اونجا
هری چند متر با اتاق رئیس فاصله داد که مایکل ایستاد و دستاشو پشتش برد
هری در اتاق و زد و بعد وارد اتاق شد
همونطور که مایکل گفته بود دوتا مامور ناشناس اونجا بودن و رئیس که با اخم های تو هم رفته بهشون نگاه میکرد
YOU ARE READING
Agent
Short Storyهری استایلز مامور ویژه ی F.B.I است که برای یک ماموریت به کلمبیا عازم میشود با اتفاقی غیر منتظره رو به روست 🔞warning