Part 1

896 78 44
                                    

پارک هسا

تو فرودگاه نشسته بودم خیلی هیجان و استرس داشتم ، بعد سال ها می‌خوام به آرزوم برسم دیگه از اون زندگی خسته کننده می‌خوام بیرون بیام فکر به همه اینا لبخند به لبم میاورد واقعا به آرزوم میرسم؟
یا باز بر میگردم به اون زندگیه فاکی خسته کننده آه.

*فلش بک

تو محل کارم نشسته بودم یه مدت بود تو فکر این بودم که زندگیمو تغییر بدم از این کشور برم و همه چی رو ول کنم و یه زندگی بسازم که واقعا توش خوشحالم

نمیگم الانم زندگی بدی دارم من واقعا کارم و هلند و خیلی دوست دارم ولی دیگه زندگیم خیلی بی روح شده می‌خوام جوری باشه که خودم می‌خوام ، اگه بخوام روراست باشم این زندگی نیست که خودم میخواستم این زندگیو و هرچی توش هست خانوادم ساختن و من مثل یه عروسک خیمه شب بازی توش موندم‌‌ ...

این مدت فشار زیادی روم بود و باید استراحتی داشته باشم بعد از چن سال کار کردن و سختی کشیدن زیاد الان ثمره زحمت هام رو گرفتم و می خوام یه استراحتی به خودم بدم.

الان تقریبا یه ماه میگذره از این تصمیمم هرچقدرم خانوادم باز خواستن منصرفم کنن ولی من این سری خیلی جدیم برا دو روز بعد پرواز دارم و زندگیمو عوض میکنم شاید تو اینم موفق نباشم ولی من تمام سعیمو میکنم...

*پایان فلش بک

بعد از چند دقیقه پرواز من رو اعلام کردن. چمدون هامو برداشتم و به طرف گیت رفتم. پیش به سوی سئول.

16ساعت بعد

بعد دوسال باز برگشته بودم الان فهمیدم چقدر دلم برا سئول تنگ شده بود‌
بعد نیم ساعت به هتل رسیدم چون میخواستم زندگی جدیدی شروع کنم میخواستم خونه جدیدی بگیرم و میخواستم تا وقتی خونه ای پیدا کنم تو هتل بمونم وسایلمو جابه جا کردم و یه دوش چند دقیقه ای گرفتم
انقدر خسته بودم که نفهمیدم کی خوابم برد.

خب از امروز قراره یه زندگی جدیدی رو شروع کنم از یکی از دوستام کمک خواستم که واسم یه خونه پیدا کنیم ، ظهر قراره باهم بریم و خونه هایی که املاکی پیشنهاد داده سر بزنیم.

تصمیم گرفتم برم یه نگاهی به هتل بندازم.
هتل پنج ستاره ای بود و همه جا با سنگ های مرمر پوشیده شده بود. یه سالن غذا خوری مجلل و بزرگی داشت. یه لابی بزرگی هم داشت که پر بود از راحتی های شیکی با رنگ های زرشکی که جنسشون از مخمل بود، لوستر های غول اسایی بود که کل سالن رو روشن کرده و جلوه سنگ های مرمر رو بیشتر میکرد.

لابی شلوغ بود و همه کسانی که اونجا بودن شیک پوش به نظر می اومدن ولی خب همه چی که به ظاهر نیست.
به طرف آسانسور رفتم تا به طرف پاتوق همیشگیم برم، جایی که پر از ارامش بود برای من.
به طرف بام حرکت کردم خیلی حس خوبی داشت بعد دوسال باز اینجا بودم جایی که تموم بچگی‌ هام خاطره هام اینجا بود منظره ی عالی داشت وهنوزم فرق نکرده بود اینجا همه ی سئول زیر پام هست نسیم خنکی می وزید که مو هام رو به حرکت در می آورد.

بعد مدتی زل زدن به منظره دیگه حس قشنگی بهم غلبه کرد و تصمیم گرفتم برم یه چیزی کوفت کنم. از دیروز وقتی سوار هواپیما شده بودم چیزی نخوردم.

وقتی نشستم سر میز منو رو برداشتم ظاهر خوبی داشت . از چرم مرغوبی استفاده شده بود. منو رو باز کردم و یه استیک با مخلفات سفارش دادم و کنارش شراب قرمز هم خواستم.

همینطوری داشتم به همه جا نگاه میکردم که سفارشمو اوردن و بالاخره این گشنگیمو بر طرف کردم. می خواستم برم جایی که خستگیمو رفع کنه پس از پذیرش بروشوری برداشتم و دیدم که استخر و سونا و ماساژ داره، پس پیش به سوی ریلکس کردن.

رفتم و مایوم رو پوشیدم و به طبقه ای که به استخر و اسپا اختساس داده شده بود رفتم.
زیاد شلوغ نبود، چنتا دختر و پسر توی استخر بزرگ بودن و یه پسری که سیکس پک داشت توی جکوزی بود. چون می خواستم ریلکس کنم پس به طرف جکوزی رفتم و روبدوشامبرم رو باز کردم یدفه دیدم پسره خیلی هیز گونه داره منو نگاه میکنه، یه چشم غره رفتم بهش و توی جکوزی خزیدم .

چشم هامو بسته بودم و داشتم استراحت می کردم که بعد یه مدتی دیدم یه چیزی رو پام داره حرکت می کنه چشمامو که باز کردم دیدم پسره هیز دستشو گذاشته رو رون پام. با یه مشت زدم رو صورتش و از جکوزی اومدم بیرون. پسره عنتر بیشتر حقش بود ولی من الان واسه ریلکس کردن اومدم پس ولش میکنم ٫به طرف اتاق ماساژ رفتم و حسابی ریلکس کردم.

وقتی به ساعت نگا کردم دیدم یه ساعت مونده تا با یونها برم بیرون پس دیگه رفتم به سمت اتاقم

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

روبدوشامبر

اینم مایوش

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

اینم مایوش

خب خب اینم از پارته اول
گایز دوسش داشته باشین و اشکالاتمونو بگین
آنی یه مغز کثیفه همون پارت اول باید یه منحرف کاری میکرد😂
ووت و کامنت از یادتون نره لاولیز💜😘

The Front Door Neighbor| JJKWhere stories live. Discover now