🍇عطسه دردسر ساز🍇

283 42 4
                                    

_این چه وضعیههه یول!!!

لبخند مهربون روی لبای مرد و صدای قهقهه های بلند پسربچه به محض پیچیدن صدای داد همسرش توی گوششون قطع شد

انقدری از دیدن وضع رو به روش شوکه و عصبانی شده بود که حتی نگاه نگران مردش و ترس توی نگاه پسر کوچولوش هم باعث از بین رفتن اخم غلیظ روی پیشونیش نشد

چانیول دهن واکرد تا گند خودش و پسرش و ماسمالی کنه که همسرش مانع شد
_بهتره دلیلت قانع کننده باشه یول چون امروز واقعا حوصله کثیف کاریاتونو ندارم

لحن جدی و محکم همسر کوچولوش با هیکل ریزه میزه و چتریای صورتی شلختش تضاد کیوتی رو ایجاد کرده بود و باعث شد دهن چانیول از کیوتی و در عین حال از کلافه بودن همسرش بسته بشه و صدای سویول کوچولوشون بود که بینشون پیچید

_ددی هیونی!!!
نگاه حرصی بکهیون از چانیول جدا شد و سمت پسر کیوتشون رفت
_یولی تقصیری نداره با من دعوا کن...من هی بهش گفتم منو ببر کنار دریا تا با شن و ماسه ها بازی کنم

نگاه عصبانیش با شنیدن لحن اروم پسرش تغییر کرد و اخم روی پیشونیش هم کمرنگ شد
_خوب یادم میاد که قبل از اینکه از خونه برم بهتون گوشزد کرده بودم که امروز وقت این کارا نیست...هم هوا سرده و هم سویولی حموم کرده ولی شما اصلا به حرفای ددی هیونی گوش نکردین

بکهیون با لحن کلافه ای همونطور که نگاهش روی پسرشون خیره بود توضیح داد و تنها واکنشی که گرفت آویزون شدن لبای پسرشون بود

_ددی هیونی تنبیهمون میکنه؟

لحن پسر بچه لبخندی روی لبای قرمزش که همین الان چانیول رو مست کرده بود اورد

_خب حالا بخاطر اینکه کوچولوی من صادق بوده و گفته که اون یولیشو اصرار کرده منم میتونم یه تخفیفی توی تنبیهتون بهتون بدم

برق شادی توی چشمای همسر و پسرش دیده شد و به خنده انداختش
_ددی هیونی زودتر به ما بگو...هرچی باشه قبول میکنیم

بکهیون نگاه شیطونش و از سویول گرفت و به یولش داد
_اینکه خودتون انتخابش کنید...ولی اینم زیاد بهتون سود نمیرسونه چون که گزینه ها توسط ددی هیونی انتخاب میشن

لبخند روی لبای هردوشون ماسید و لبای سویول به سرعت تغییر شکل دادن و بغض نصف نیمه ای روی صورتش دیده شد
_ولی ددی هیونی ما رو دوست داره...اون برای ما تنبیه سخت در نظرش نداره درسته؟
بکهیون لبخند به ظاهر مهربونی زد و با لحن ترسناکی جواب داد
_متاسفم گوگولیای ددی...تنبیه های این دفعه از قبلیا درد بیشتری دارن...توی این یکی سفرمون هردوتون خیلی از قانون های ددی رو زیر پا گذاشتین
دستی به موهای صورتی عرق کردش کشید و همونطور که برمیگشت تا وارد ویلا بشه خطاب بهشون گفت
_ولی فعلا وقت خوردن ناهاره...بعد از ناهار برای تنبیهتون یه جلسه خونوادگی داریم..وسایلتون رو هم با خودتون بیارید چون دیگه حق ندارید تا آخر سفر از ساحل لذت ببرید

🌟Little oneshots🌟Where stories live. Discover now