-احمق! چرا نمیفهمی من اصلا دوستت ندارم چرا فکر میکنی عاشق ادم کوری مثل تو میشم؟ اگه پول نداشتی حتی سمتت هم نمیومدم تو فقط یه پسر از خودراضی احمق و ساده ای همین
بازوشو رها کردم و ازش فاصله گرفتم
صدای جیغ مانندش بلند شد صداش سرد بود تنم لرزید
-اگه رفتی دیگه حق نداری برگردی! اینو بفهم... نرو لطفا نرو... پی... لطفا!
سکوت کردم چی باید میگفتم؟ نرم؟ از خدامه! ولی نمیتونم بمونم گالف نمیشه! این دنیا بهم اجازه اشو نمیده! تا میاد رابطمون خوب شه باز خراب میشه تا من میام از اینکه تورو دارم خوشحالی کنم تر زده میشه توش!
گالف من عاشقتم! ولی مجبورم اینو توی قلبم دفنش کنم درست مثل روحم که دیگه نابود شده!
-وقتی دوستت ندارم موندنم فایده ای نداره و اینو بدون دیگه اینجا کاری ندارم که برگردم... بهتره غرورتو حفظ کنی چون دلم برات میسوزه اینو میگم!
بی رحمانه کلماتو میگفتم ولی انگار گالفم میتونست حسابی بی رحم شه
-من آشغال هارو هیچ وقت بازیافت نمیکنم بهتره بری به درک دیگه هیچ وقت اینجا پیدات نشه وگرنه خودم میکشمت!
همینه گالف همین ازم متنفر باش منو بنداز دور...! سکوت کردم چی میگفتم؟
((گاهی اوقات رهاکردن از بهم زدن یه رابطه سخت تره وقتی که دیگه عاشق طرف نباشی باهاش بهم میزنی ولی اگر عاشق اون فرد باشی اینطوری رها کردنش خیلی سخت میشه))
اخرین نگاهمو بهش انداختم پلکش روی هم بود و فشارشون میداد رد اشک خشک شده روی صورتش، با سرخی اجزاش داشت روانی ام میکرد
اهی پر از حسرت کشیدم این بار اخر بود میدیدمش!
با دو از پله ها رفتم بیرون بخاطر سروصدامون همه توجهشو به ما جلب شده بود تازه تونستم ببینمشون ولی اهمیتی ندادم و به سمت خروجی دویدم پی نایس و عمه ام همون موقع با داد گالف از خونه بیرون رفتن
فقط من مونده بودم و من! از خیاط خونه پر از گل رد شدم تا کسی اشک هایی که بخاطر عصبانیتم متوقف شده بودن رو نبینه که بازوم کشیده شد مایلد بود
با تعجب و اعصبانیت گفت
-چه غلطی میکنی؟ الانه که مراسم شروع شه هیچ معلومه چتونه؟
دستشو محکم پس زدم نمیتونستم بمونم و اشکامو ببینه بدون توجه بهش و صدا زدن های پی در پی اش از در رفتم بیرون
به اشکام دوباره اجازه دادم بریزن... دلم میخواست خودمو بکشم و خلاص کنم! این شاید بهترین راه بود!
گالف
بد زدی میو! خیلی بد....
من همیشه فکر میکردم تو هیچ وقت بهم صدمه نمیزنی!
هنوزم باورم نمیشه هیچ وقت کنارم نبودی! اینکه خام دروغت شدم! اینکه چقدر احمق بودم باورت کردم با تمام وجودم عاشقت شدم!
اومدی منو عاشق خودت کردی و قلبمو شکستی! تو حتی از یه عوضی هم عوضی تری!حق با توئه! من یه احمق ساده بودم
بهت نشون میدم من کیم! اینکاری که باهام کردی درس بزرگی بود تو زندگیم میفهمی؟ دیگه هیچ وقت اجازه نمیدم اشکمو ببینی! هیچ وقت اجازه نمیدم اینجوری منو خورد کنی!
بهت نشون میدم من تا چه حد میتونم پیش برم!
امروز رو هیچ وقت فراموش نمیکنم! هیچ وقت!
میو
اشکم بند اومده بود و بی مقصد برای خودم راه میرفتم
توی مغزم فقط یه چیز بود اینکه شاید مرگ بتونه به این حالم پایان بده
مرگ!دوست نداشتم به این زودی بمیرم ولی وقتی نتونم گالف رو داشته باشم؟ چه فایده ای داره زندگی؟
این بدترین حسیه که میشه داشت اینکه یه نفرو دوست داشته باشی اینکه انقدر عاشقش باشی و بخوای مال خودت کنیش
ولی نشه! نشد که بشه!
اون نمیتونه مال تو بشه!
قلبم هر تیکه اش یه درد رو حمل میکرد
اینکه پدرن باعث نابینایی و تنهایی گالفه! اینکه تو روز عروسی اونجوری گالف رو ول کردم
اینکه برای همیشه از دست دادمش!
روی یه پل بودم وایستادم و به رود زیر پام نگاه کردم اگه از اینجا خودمو مینداختم پایین چی میشد؟
بلند داد زدم
-چرااااا؟؟؟ چرا باهام اینجوری میکنی؟ چرا نزاشتی گالف مال من شه؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟لعنت به همتون لعنت به این دنیا
لعنت به همه چی!!!!!
کنار نرده ها سر خوردم و همچنان داد زدم
-میدونم... میدونم اشتباه کردم و دلشو شکوندم
(اشکم دراومد)
میدونم من یه پست عوضی ام ولی دوستش دارم... دلم نمیخواد ازم متنفر بشه! من دوستش دارم کاش اونم دوستم داشته باشه! کاش هیچکس جای منو براش پر نکنه!! کاش همه ی اینها یه خواب باشه! فقط یه کابوس باشه!
دیگه گلوم از شدت ضجه هام میسوخت و نمیتوسنتم حرفی بزنم
گریه امونمو بریده بود حسابی داغون بودم که صدای چند نفر توجهمو جلب کرد نمیدونم ولی یه حس نگرانی خاصی توی وجودم بود
به زحمت از سرجام بلند شدم و از پل پایین رفتم
چند تا ماشین پلیس و امبولانس وایستاده بود و داشتن یه نفرو از آب در میاوردن نمیتوسنتم بخاطر نمناکی چشمم درست ببینم
نزدیکتر رفتم و جمعیتی که جمع شده بود رو کنار زدم!
صدای شلوغی باعث میشد سرم بیشتر منفجر بشه!
پارچه ی سفیدی روی جسم کسی که روی تخت خوابیده بود کشیده شده بود
اشکمو کنار زدم و تمام تنم چشم شد.
پارچه کمی کنار رفت موهای نقره ای خیس جسد نمایان شد....
...............
گایز شاید من زیادی سنگدلم
ولی بدونین هققق خودمم با اینها ناراحت میشم ولی همچنان مینویسم
سختی توی راه عشق باعث میشه به عشق واقعی پی ببری و خیلی چیزهای دیگه اینجا جاش نیست
امیدوارم همیشه شاد باشین و هیچ وقت غم نداشته باشین
❤️قدر عشق هایتونو بدونین❤️
کیا سینگلن؟ کیا رلن؟
تا حالا شده جدایی رو تجربه کنید؟
YOU ARE READING
🌌 endless sky 🌌(mewgulf)
Fanfiction🌌تکمیل شده🌌 فکر کنم منم نابینا شدم... گالف فقط تاریکی میدید و من فقط یه جفت تیله ی آبی رنگ... فیک میوگالفی🌻☀️ ژانر:عاشقانه/ درام/ رومانتیک / +18 #mewgulf
part 26 (alone)
Start from the beginning
