part5 (I'm not ok)

355 58 70
                                        

Endless sky

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Endless sky


آسمان بی پایان


میو:

فکمو محکم تو دستش گرفته بود نزول خورهای عوضی
اگه دستمو نگرفته بودن قطعا حسابشونو میرسیدم
این چاهی بود که بابام منو توش هول داده بود
بجای پدرم من باید تقاص پس میدادم
با صدای زشتو کلفتش گفت:

- میو سوپاسیتی؟ درسته؟

خودمو تکون دادم تا شاید بتونم از حصار دستشون آزاد بشم. صدامو انداختم تو سرمو با فریاد جواب دادم

- ولم کنین عوضی ها!! ولممم کنین تا حالیتون کنم!
شماها دیگه چه خرهایی هستین؟ از جونم چی میخواین؟

از شدت تقلا و عربده ام به نفس نفس افتادم لعنت به سیگار ریه هامو داغون کرده بود
فکمو به شدت هول داد و سپس رهاش کرد. کمی فاصله گرفت درحالی که قدم میزد نیشخندی زد و گفت

- قطعا میدونی کیم! اونبار دوتا از بهترین نوچه هامو سراغت فرستادم اما درب و داغون تحویل گرفتم
اومدم یه درس درست حسابی بهت بدم و البته یه میلیون دلارم هم میخوام

چی داشت زر زر میکرد؟ یک میلیون دلار؟ لعنتی های عوضی تو همین چند هفته اینهمه روش کشیدن‌؟ بابا بابا این چ غلطی بود...

عصبانیتم فوران کرد. سریع با تمام قدرت دستمو از دست یکیشون آزاد کردم و مشتمو با آخرین توان تو فکش فرود آوردم انقدر محکم زدم که دست خودم درد گرفت عربده می‌کشیدم میزدم

حرکت بعدی یه لگد تو شکم اونیکی بود که اون چن تایی که بیکار وایستاده بودن با صدای بلند رئیسشون ک بهشون دستور داد منو بگیرن

منو گرفتن و محکم به دیوار کوبوندنم
رئیسشون به سمتم اومد یهو دیدم مشتش به سمتم میاد
و دردش تو کل فکم پیچید
سوزش کنار لبم باعث شد قیافه امو از درد مچاله کنم

فاک دستش خیلی سنگین بود، گرمی خون و سرازیر شدنش از گوشه ی لبمو حس کردم
اون دونفری رو که کتک زدم به سمتم اومدن و با لگد به شکمم زدن

همه جام درد میکرد با آخرین توانشون ضربه هاشونو بهم وارد میکردن
هیچکاری ازم برنمیومد
که بالاخره رئیسه گفت

🌌 endless sky 🌌(mewgulf) Where stories live. Discover now