part21(operation)

299 48 37
                                        

Channel : @fiction_mg
Romancer : onena💌

Endless sky
آسمان بی پایان

سوم شخص:

میو به خدمتکارها گفته بود پیانو رو به باغ انتقال بدن
حتی یه  تشک رو هم گوشه ای باغ زیر درخت هلو با شکوفه های زیباش گذاشته بود. دورتا دور باغ پر از گل های آفتابگردون بود. گل هایی که میو عاشقش بود.

گالف دستشو روی نیمکت چوبی حرکت داد لمسش کرد، زبری اشو حس کرد. میتونست حدس بزنه الان تو باغ هستن و این نیمکت پیانو بود.

قلبش با هیجان شروع به تپیدن کرد. با صدای میو سرشو به طرف صدا برگردوند

-آماده ای؟

-برای چی؟ جشن؟ پیانو؟ ما تو باغ چیکار میکنیم؟ کی وقت کردی این کارها رو کنی؟

میو لبخندی زد دست های گالف رو تو دست مردونه اش گرفت بهش فشار آرومی داد. دستشو به سمت مچ دست گالف برد و دستبندی رو به دستش بست

گالف با حس کردن سردی فلز، موهای تنش سیخ شد با تعجب دست چپشو به سمت دستبند برد تا لمسش کنه
یه دستبند به شکل گره

-یه دستبند؟ پی میو این چیه؟

میو لبخند مهربونی زد به دستبند خیره شد و آروم گفت

-دستبند مادرمه،شنیدم اون اینو خیلی دوست داشته و هیچ وقت ازش استفاده نکرده. عمه ام بود که منو بزرگ کرد اون گفت مامانم اینو برای من نگه داشته
برای اینکه بدمش به عشق زندگیم. منم الان میدمش به تو

گالف با ناباوری لب زد

-پی میو

میو بلند شد روی گالف خم شد بوسه ای سرشار از عشق به پیشونی اش زد گالف هم پلک هاش روهم قرار گرفت  تا بتونه لذت بوسه رو بچشه

-این مال توعه نگران نباش دستبندش دخترونه نیس
عشق زندگی من

گالف هجوم سریع خون به گونه هاشو حس کرد گوشه لبشو گزید با خوشحالی دستبند رو لمس کرد
نشونه ی عشق میو

-پی میو این شکل گره است؟ درسته؟

میو، گالف رو بلند کرد خودش روی نیمکت نشست و گالف رو روی پاش نشوند
دستشو آروم نوازش وار روی دست های ظریف گالف کشید و گفت

-آره گره اس... میدونی این گره، مثل گره ی سرنوشت من و تومیمونه ما بهم گره خوردیم
امیدوارم و مطمئنم این گره هیج وقت باز نمیشه نه با دندون نه با دست

🌌 endless sky 🌌(mewgulf) Where stories live. Discover now