🌌 endless sky 🌌(mewgulf)

part8 ( continue 🥵)

Endless sky
آسمان بی پایان

میو:

و آره برای اولین بار توی زندگیم یه نفرو بوسیدم. یکی که جلوم داشت رنج میکشید و من براش نقشه داشتم یکی که زبونش پر از نیش و کنایه بود ولی قلبش... اون قلب لعنتی که من هدف گرفته بودمش!

چشمامو باز نگه داشتم و به شیشه ی آبی رنگی که قطره های اشک توش خودنمایی میکردن زل زدم
چشم هایی که بدجور تو ذهنم رژه میرفتن و دلیلشو نمیدونستم!

دلیل کار الانمم نمیدونستم مغزم شاید قلبم بهم گفت انجامش بده
و چقدر خوب که به حرفش گوش دادم... آینده برام مهم نبود!

الان مهم بود... طعم لب های بهشتی پسرکی که شوکه شده بود و هیچ حرکتی نمی‌کرد

لب بالاییشو مک زدم ناخوادگاه پلکم بسته شد از لذت طعم شیرین لباش معلومه پلکم بسته میشه.
خودمو بهش نزدیکتر کردم که نتونست تعادلشو حفظ کنه و پشتش به پیانو خورد

دستمو روی پیانو تکیه دادم تا بتونم بهتر بهش تسلط داشته باشم. دست چپم صورتشو قاب گرفته بود
با ولع به جون برآمدگی خوشمزه ی لب بالاییش افتادم

چرا اینقدر طعمش محشر بود؟

گالف همراهیم نمیکرد احتمال دادم هنوزم تو شوک باشه
بی توجه بهش... بی توجه به اینکه اخراجم کنه یا هرچی
مشغول خوردن غنچه ی لباش شدم
دیکم هرلحظه بیشتر راست میکرد و گرمم شده بود.

میو.... میوو... تو هیچ وقت فرنچ کیس نرفتی چه مرگت شده؟
این لذت چیه؟ این حس خوب چیه؟
لذتو تو تک تک سلولام حس میکردم.
نفس کم آورده بود چون به شدت قفسه ی سینه اش بالا و پایین میشد

چیشد چرا طعم شیرینی کم شد؟
یه لحظه گوشم زنگ زد. برق از سرم گذشت
دستش فوق العاده سنگین بود
بهم سیلی جانانه ای زد سرمون فاصله گرفته بود

دیگه اشک نمیریخت فقط شوکه شده بود
چه فکری پیش خودش کرد که بهم سیلی زد؟
من الان بالا زده بودم
با یه سیلی از کارم دست نمیکشم

-تو خودتو امروز به من سپردی باید باهام راه بیای

دستی که هنوز تو هوا بود رو با دستم محکم گرفتم
دوباره به جون لباش افتادم مات مونده بود

سرمو فاصله دادم تو یه حرکت تو آغوش کشیدمش خیلی آروم روی تشک خوابوندمش
هیچ حرکتی نمی‌کرد هیچ حرکتی...
روش چهاردست و پا نشستم‌!

آب دهنمو به زحمت قورت دادم سرمو نزدیک گوش کوچیکش بردم گوش هایی که سرخ شده بود
پسر کوچلوی خجالتی...
لیس خیسی به لاله ی گوشش زدم که بخودش لرزید.

آروم طوری که لب زدم لبم به پوستش برخورد کنه
خیلی خشدار و سکسی لب زدم:

-بزار یه راه دیگه برای دیدن امتحان کنیم کوچلوی خجالتی...